باز هم این همه نبودنت را...
سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۷ ب.ظ
زمستان به سرعت می گذرد...
و نسیمِ دلتنگِ بهاران، بی تو می وزد.
و من غرق در خیالِ روزهای بودنت،
خیره می شوم به شکفتنِ گل های رنگی خیابان...
امروز هم، گلدان های خالی را، در گوشه ای از خلوت خاطرات،
بر روی ایوان کوچکِ خانه چیدم،
امسال هم، نه شب بو خریده ام و نه شمعدانی...
حتی تو نیستی،
تا عطر شکوفه های یاس، در چادر نمازت بپیچد...
...
و من، این همه نبودنت را...
دوباره بغض می کنم...