ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

بوی عطر سیب، در پایان راه خزانی خیال انگیز پیچیده...
و نوای حزین پر و بال هزاران فرشته ی سرگشته ی حریم ملکوت،
در آوای اصوات دلنشین "سلام هایی بر تو و اصحابت" راهیِ شاه بیتِ غزل بلند کربلاست...
راهی که دل ها، هر روز برای رسیدن به آن ذکر "یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ" را نجوا می کردند،
و آنجاست که در صفوف عشاق منادی، ندا بر می آورد که اربعین گنجینه اسرار خون خداست ...
و یک هزار و چهارصد و پنجاه و دو عمود، شاهد و گواه قدم به قدمِ گام هایی استوار، تا آسمان است...
و آنجاست که نور مطلق، بر فرازِ کنگره عرش پرتو افشانی می کند.
تا در مدار سرخ خون،
شیدایی و جنون آدمیان با عطر بهشت، در هم آمیزد
و دگرباره، سنفونی بی نظیر "روز اربعین" را بنوازند...
کوله بار عشق را برگیر و در پی کاروان، گام در طریق عشاق بگذار،
تا آنجا که همه ی "او" و خاندانش میشوند، "هو" ...
تا "الی الحسین" راهی نیست...


 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۰۲:۲۹
ریحانه خلج ...

این روزها، بیشتر می اندیشم ...

به بودنت در تمام عمر ...

هردم...

هرثانیه...

هر دقیقه...

هر ساعت و هر روز که بر من می گذرد...

پیش از من، با من، و حتی پس از من!

بودی و هستی و خواهی ماند...

و تنها انتخاب با من است!

اینکه بیشتر شوی و

در تو غرق شوم و

با من بمانی...

کافیست

زبانی ، قلبی ، عملی...

فقط شاکر باشم...

همین!

 

+لئن شکرتم‏ لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید
به خاطر بیاورید هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر شکر گزاری کنید نعمت خود را بر شما خواهم افزود و اگر کفران کنید مجازاتم شدید است.(ابراهیم/ 7)

 

۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۳:۱۵
ریحانه خلج ...

بهار باشد و اردیبهشت، فصل عشق های رنگی و شب های دلتنگی... و شیرین تر از عسل، ناگاه فرو ریزد در نهرِ عاشقانه های آسمانی... و  شور آفرینیِ عشق را؛ در عالم به رخ کهکشان ها بکشند، این ستارهای روشن تمامِ شب هایی که از آنِ توست...

و ماه ببالد که در دلش، ماهی پدیدار شده که، ماهِ رنگین کمانی رویاهای آدم است، و امواج آرزوهایی که هر شب، در دلِ این ماهِ پاک، از آستانه ی دستانِ دعای اهل خاک، پر می کشد به سمت آبی افلاک ...

حالا حساب کن حال مرا که؛ چقدر خوب و رها می شود هر روز، وقتی بخوانم خط به خطِ این حرف های قشنگ را، در گوشه ای از محراب آبی دل، و نجوا کنم با تو ای تنها امیدِ اول و آخر...

و به آوای بلند بخوانمت که ای نورِ هر آنچه تاریکی، و خوبی مطلق و بسیار، من دل بسته ام، به عبادت قلیلی که به کثرت عطای تو و چشم پوشی ات میسر است... پس هستی را، بر من ببخش و چنان مرا لبریز از مهر نابت کن که با آن، بسیار شود تمام اندک های من در طاعتِ تو، و با هر آنچه بی پایان است از چشمه ی جوشان بخشندگیت سیراب کن جان تشنه ام را؛ از نهر عسل این ماهت...

یا ذلجلال

امام صادق علیه السلام فرمودند:در هر روز ماه رجب،در صبح و شام و بعد از نمازها در شب بخوان: «یا من ارجوه لکل خیر...یا من یعطی الکثیر بالقلیل». پس، حضرت محاسن مبارک خود را به دست چپ گرفتند و انگشت سبابه ی دست راست خود را به جانب چپ و راست حرکت می دادند و با انکسار و شکستگی تمام، این دعا را حضرت می خواندند: «یا ذالجلال ...» و دست از ریش مبارک خود بر نداشت تا از آب دیده ی مبارک اش، تر شد...(+)

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۲۹
ریحانه خلج ...

بیزارم از زمین و بی قرارِ آسمانی که مرا به آن راهی نیست...!

زمین پر است از، خستگی و دلتنگی و بی کسی، برای هر حوای تنها... و راه آسمان هم، مسدود است به روی همه ی آدم ها... و وجودِ من، غریبانه در حصاری به اسارت درآمده که به هیچ طریقش، راه گریزم نیست... و سخت گرفتار آمده ام در این دنیایِ بی هوا...

چندیست سکوت می کنم و حرف هایم را در دلِ این واژه ها، همچون نقابی برچهره پنهان می کنم، و در انجماد این همه غفلت، می چرخم و انگار در این سرگیجه ی مدام به دنبال انتهایی برای زمینِ مدوٌرت می گردم! اما باز هم تا چشم کار می کند، فقط سیب های سرخی که هوای هبوط دارند پیش روی من است و دل ِ من در هوای سیبی سرخ...

کاش هیچ گاه دلــم هوای سیب نداشت... چون از آن روز که، در میان این همه آدم، حوای زمینت شده ام... بی تو، مرا هیچ هوایی نیست...

 

حوا

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۴۲
ریحانه خلج ...

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ الفتح/ 10

 

 

اگر بگیری دست هایم را،

همه چیز،

از دست هایت شروع می شود...

حتی عشق!

۵ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۲۹
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما