ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

واژه های بارانی...

چهارشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۰، ۰۲:۳۰ ق.ظ

الدخیـــــل ...

واژه های بارانی... باز محرم در راه است...

باز هم شال و بیرق ماتم ... باز هم دسته ها و علم...

باز هم این من و تو و شیدایی... لحظه های همیشه رویایی...

ماه من؛ ماه عشق و ماه خداست... ماه خونین و سرخ فرشته هاست...

ماه من، ماه خورشیدواره هاست... ماه_ مه های خونین، بر سر نیزه هاست...

ماه من، ماه حیرانی ست... ماه گفتن از شرح پریشانی ست...

ماه من، ماه شاعران اندوه است... ماه تا آسمان؛ داغ های انبوه است...

ماه من، ماه رنج انسان است... ماه خونین تمام دوران است...

ماه من، ماه حضرت عشق است...

از کودکی شیفته ی دسته های عاشقی بودم که، پابرهنه و زنجیر زن کوی برزن شهرم را به نام نامی مولای عشق ح س ی ن علیه السلام متبرک می کردند... دستان کوچکم با نوار های سپیدی که آغشته بودند به رنگ سرخ  سربندی می ساخت تا همراه این موج اندوه شوم و بگویم من هم از تبار عاشقان توام ...

مداح می خواند و من در ذهن کوچکم آن روزها به دنبال معنای انا قتیل العبرات بودم... چقدر هر نوشته را می کاویدم به امید فهم این جمله ها...در گذر زمان، هر واژه ای در ذهنم جای میگرفت و حکمت های هر امری گاه بی گاه برایم روشن می شد... در تمام ایام آب با لب تشنگی تو معنا می گرفت و سقا با مشک هایی که همیشه سیراب می کردند عطش ها را...

سرشک که از دیدگانش باریدن گرفت به عشق تو، مادر شیر مهرت نوشاندم، تا به زبان آمدم و نام تو را با سلام بر آب آموختم، آنگاه از شیره ی جانش لسان و دلم از آن تو شود...در ریشه و رگ و بند بند وجودم دمیده شدی و در عمق جانم، تو را خواندم به عشق دلم آشیانه ی تو شد...

و هنوز به دنبال معنای تو، گردا گرد واژه ها می گشتم که ناگاه باران بارید... آسمان سرخ یک محرم بارانی، صحن خاتون شهر کویر، خیس باران شد و در مقابل چشمم دیدم نوشته اند من کشته ی اشک های روانم... امانم نداد چشم، تا روان شد اشک... که دیده ی تر محرم میشود؛ به محرم تو...

حالا پس از هزار و اندی سال، باز هم نشسته ام بر سر سفره ی محرم در راه تو،دلشکسته تر و سینه سوخته تر از همیشه، آمده ام تا از خوان کرم تو، رزق اشک بستانم، برای گریستن به احوال خویش... از وقتی روی تل نشستم و اندیشیدم به دیاری که نامردهایش بیش از مردانش بودند... و نگاه دلم از بلندای شکیبایی هایش هم ناله شد و با زخم دل کوه صبر و گریست و ناحیه مقدسه ی باران خواند و از خون گریه هایش غرق آه شد...جاماند همانجا دل رسوایم ،که حضرت بارانم تمام ایام سرشک خون از دیده مبارکش می بارید که چرا، روزگار او را از عصر عاشورایت به تاخیر انداخت، تا هل من ناصر تو بی جواب ماند...

ارباب من... می خواهم از رازداران خون خدا شوم به اشک...

چشمان در فراقم،اشک می خواهد و آه، روزی کن... 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۰۲
ریحانه خلج ...

ماه عشق

محرم

ح س ی ن

نظرات  (۲۱)

یوسف دل _ کلاف آورده ام، نگاهم می کنی؟؟؟
۰۲ آذر ۹۰ ، ۰۳:۴۴ ساده تر از سکوت...
گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم تا

به گوش تو برسانند. می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند غم هایت را در گوششان

زمزمه کن و به باد بسپار . من اکنون صاحب دشتی قاصدکم. اما مگر تو نمی

دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند؟
همین که تیتر زدی، «واژه‌های بارانـی» دلم خواست بخوانمت..

راستی تغییر فضا را تازه دیده‌ام.. مبارک باشد!
عاشقان بهانه جویان وصل اند،

که به یک سیب سرخ هم،

کربلایی می شوند؛

چه،

رنگش، رنگ پرچم

و عطرش، شمیم سحرگاهان حرم است ...
سلام
امروز فقط به "اُذنٌ الی اُذن" فکر می کردم...
باقی اشک بود...
سپهرا مرا دعا...
۰۲ آذر ۹۰ ، ۲۱:۳۲ روایات و حکایات اخلاقی
سلام همشهری خوب هستی؟
بزرگترین تجربه ی زندگی ام سوختن دلم بود که هیچکس عبرت نگرفت...
۰۳ آذر ۹۰ ، ۱۰:۵۷ لاله های زهرا
بغض هایم در انتظار نشسته اند...حسین آرام جانم....حسین روح و روانم...
===========
آپم...
تشریف...
۰۳ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۵ هیئت سایبری الرحمن
ارباب
امسال تو دست مرا بگیر
و مگذار فکرم از چادر خاکی مادرت جدا شود ،
یاریم کن تا از عشق بیاموزم ...

هم هیئتی سلام!
بیرق عزای محرممان را برافراشتیم
صدای ارباب در گوش ها می پیچد ... هل من ناصر ینصرنی؟
نکند جا بمانیم ...
پس بسم الله!
از برکتِ وجودِ شما دَم گرفته ایم
اذن ِ عزا و روضه و ماتم گرفته ایم

.
.
.
التماس ِ دعا ...
التماس دعا
محرم . . .

یعنی عشق

یعنی حسین (ع) . . .
واسه ما خیلی دعا کنید
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی‎شوی؟! ». نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت می‎کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبیب برای چه مطب باز می‎کند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیه‎السلام طبیب الأطباء است »..
و کاش در این مُحرم
مَحرم شوم بر ح س ی ن...
تا رها شدن تنها یا لبیک باقی است
ای أجل چند روزی دورمارا خط بکش!


وعده ما عصر عاشورا کنار قتلگاه...
کم کم سیاهی علم‌ت دیده می‌شود ...
آثار خیمه‌های غم‌ت دیده می‌شود ....
افتاده سینه‌ام به تپش‌های انتظار ....
از روی تل دل، حرم‌ت دیده می‌شود ...

ده شب اول محرم، مجلس ذکر حسین-علیه السلام- است ...
قدمتان روی چشم ...
امام حسین (ع) می فرمایند:

« لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب »

جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار ، یا صاحب مروت ، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.

(تحف العقول ، ص 251)





پرسیدم:ازهلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است.
گفتم: که چیست محرم؟
باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است





السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)

ماه محرم بر شما وعاشقان حسین تسلیت باد.


التماس دعا...

یا حق...

در این شبهای سرد محرم،میان نجواهای عاشقانتان گوشه چشمی هم به چشم انتظاران دعاهایتان داشته باشید
درپناه حضرت دوست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما