ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

شاید سهم من از بودنت،

همه ی دنیا نبود...

اما از وقتی رفتی،

دنیایم همه شد، نداشتنِ تـو...

 

۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۰۱:۴۹
ریحانه خلج ...

دلـــم می خواهد،

تــو باشی و

آنگاه،

هوای دل، بشود دلـــخواه...

 

۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۰۱:۵۴
ریحانه خلج ...

هر غروب که بی تو میگذرد، گویی در باد به انتظارت ایستاده ام...

وقتی عطر تو؛

می پیچد در خزانی برگریز...

من، از این روزگاری که، تُهی از توست،

دوباره دلتنگ می شوم...

اما هرگز باد، انتظارِ تو  را؛ از یادم نخواهد برد...

گاهی می اندیشم، لازم نیست حرفهایم را طولانی و بلند بنویسم تا تو بخوانی...

سکوت و چند کلمه، کافیست برای دلتنگی...

دوباره غروب...

دوباره خزان و باد ...

دوباره انتظار و یاد تو...

چقدر از روزگار بی تو بودن، بنویسم و نباشی؟...

یک کتاب بلند کافیست؟

یا یک مرثیه ی تکراریِ سرشار از تردید؟

خودت بگو، به کدامین زبان بنویسمت که بخوانیم؟

 

 

 

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۴:۲۰
ریحانه خلج ...

 

کتابِ بی تویی هایم،

هر روز کهنه تر

قطورتر...

 

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۳:۰۲
ریحانه خلج ...

دنبال بهانه نیستم،

بی بهانه هم، می توان برای تــو نوشت...

شب هایی هست که من، سخت لبریز می شوم از نوشتن...

و آن شب ها، تــو نیستی...

...

در این فصل پاییز،

که انار خشک دلِ من،

سخت دلتنگی می کند،

  سرشارم،

از شب هایی که تُهی از تــوست...

 

 

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۲ ، ۲۳:۴۷
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما