ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

از تو گفتن...

چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۰، ۰۴:۴۴ ق.ظ
جایی که نام تو را می توان نگاشت جایست همین نزدیکی ها...

شاید کوتاه تر از یک خط برای تو و هزاران ... سه نقطه ...


http://img.tebyan.net/big/1389/01/1737672731321023614514242230149013920341.jpg

فقط یک خط ساده ، آن هم سیاه و سفید... با هزاران ... نقطه ...

 تو را چقدر کوتاه می توان تفسیر کرد،

 ای بلندترین خط عشق...

من فراموش کرده ام که نباید در خلوت دلم، به آنچه که سهم من نیست عادت کنم...

خط خطی می کنم تا به تو برسم...

انتهای هر خطم باز هم ... نقطه می شود، بی تو...

برای نوشتن از تو واژه و حرف تا بی نهایت دارم...

از تو گفتن را، گریزی نیست، می گویمت...

 اما وعده ما بماند برای روز آمدنت...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۸/۱۱
ریحانه خلج ...

عشق

تو

نظرات  (۱۶)

با تو که باشم رنج، طرح خاکستر می گیرد...
با تو که باشم همه هستی؛ می شود از آن من...
با تو که باشم دنیای تیرگی ها رنگ روشن نور می گیرد ...
با تو که باشم، از التهاب نمی گریزم ...
با تو که باشم دل بی تاب نیست...

با تو که باشم...

انگار با توام... با تو که مرا ...
۱۱ آبان ۹۰ ، ۰۷:۲۶ شاید یک انسان...
سلام
زیبا می نویسید این را بدور از هرگونه اغراقی عرض می کنم و نوشته هایتان را هم می توان در مورد عشق زمینی دانست هم آسمانی ! مرا یاد حافظ انداختید
ذهنتان شکوفا و قلمتان پرتوان
یاحق
پاسخ:
هنوز هم به زمین چسبیده این قلم...
۱۱ آبان ۹۰ ، ۰۸:۴۶ ساده تر از سکوت
نه این دل شکسته را شبی جواب می دهی
نه این کویر تشنه را امید آب می دهی

همیشه خدا ، منم که انتظار میکشم
تو آب را به دیگران مرا سراب می دهی

هزار شعر عاشقی سروده ام برای تو
تو با هزار خون دل به من جواب می دهی

دلم به وسعت جنون بهانه می کند تو را
تو در جنون عاشقی مرا عذاب می دهی
توی همه ی پست هایت ...

نمی دانم چرا این را اینقد عمیق حس کردم ...

که سکوت نگاری ام شکست ...

اینقد عمیق حس کردم که دیگر حرف ی برای گفتن نیست .
فقط چند خط ساده و چند نقطه چین....
........................

ممنونم که بازم بهم سر میزنی خواهرم...
با تو به تو رسیده ام...
آخر خط و خط آخرم.....
از تو گفتن را گریزی نیس
ممنون
برای رسیدن به آن وعده گاه
برای رسیدن به آمدن او
آذین ببندیم دل را
ریسه بکشیم کوی و برزن را
شکوفه باران کنیم آبادی را...
[سه نقطه]
باران سرنوشتش را پذیرفت و از آسمان به زمین آمد
باد به دل کندن عادت کرد
کوه به ماندن
رود به گل آلود شدن
خوب که می بینم
سرنوشت من زیاد هم بد نیست.
سلام
گلی میان سنگ فرش های خیابان...
عشق حکایت می کند...
چه عکس قشنگی ...
۱۱ آبان ۹۰ ، ۲۲:۵۵ غریبه ایی آشنا
سلام عزیزم خوبی
دلم برات یه ذره شده. هدف یادی از آبجیم بود همیشه بیادتم.
به امید دیدار....
بلندترین خط ِ عشق






رفیق ِ خوب، التماس دعا
۱۲ آبان ۹۰ ، ۲۲:۰۴ آغـــــــــــــاز
از وساطت قلم خسته ام !

دوست دارم

واژه ها

بر لبان تو

شعر شوند

شور شوند

طعم عاشقی بگیرند !!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما