ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

انگار هزار سال است که دلم تنگ توست...

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۳:۵۴ ق.ظ
توی قرآن خوب یادمان داده ای مقصد ما بندگان دیدن روی تو است... إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ…
گفتم بنویسم از دل تنگ، از سالی که نبود.یکسال است نیستی اما انگار سالهاست نیستی...
هرچه می گذرد از عمر روزگارم نبودنت بیشتر در حواشی شلوغ و خلوت دلم خود نمایی میکند...
یادت مرا به زنجیری کشیده که رهایی از آن جدایی از خویشتن است...می دانی خاتون دلم...
روزهاست می اندیشم تو فرشته بودی بالی داشتی به وسعت آسمان و زود رسم پرواز را آموختی و پر گشودی...به شوق دیدار حاصل عمرت تمام جوانی و شور و سلامت خویش را فدا کردی...تو فرشته من بودی...
وقتی در تبعیدگاه دنیا پا به عرصه ای گذارم که تکیه گاهش جز خدا و تــــــو کسی نبود و رهاشدم در زمین به اشارت چشمان خیست جان گرفتم برای رهایی و بال گشودن... از شیره جانت جانم بخشیدی...
این روز ها یک سال است نیستی...آه که اگر بودی در این روزهای دلتنگی ام که کم نیستند این روزگار...
اگر بودی و شکفتن و پژمردن و جوانی ام را می دیدی...اگر مثل خیلی مادرها تو هم مرا به آغوش مهرت می گرفتی و از کوچه های شلوغ و پر از ازدحام دنیای تاریکم به خانه امن دلت می رساندی...
اما حالا بعد از یک سال انگار سالهاست نیستی...انگار اصلا سالیان دراز است ندارمت...
گلایه نمی کنم از نبودنت که می دانم دل با من داری... می دانم همان قدر که طعم مهرت را در این روزهای بی تویی نچیده ام تو هم طعم روز های بودنم را نچشیدی...
هر چقدر نخوانمت تو هم بغض های سخت و چشمان سرخم را ندیدی... و روزهای رویایی هر کدام ما بی تو امسال رنگی از خاکستر داشت...تولدهایمان و شادی هایمان را ندیدی...هزاران سه نقطه دارم از مثنوی نانوشته هایم... مادرم آسمانی شدن سهم تو بود و بی تو بودن سهم من...
و این تقدیر خداوندیست که این روزها گوشه و کنار زندگی را برایم پر کرده...بی تویی و تنهاییم را پر کرده...
و شاید خستگی را به یادش بی معنا کرده... می دانم هماره دستان بخشایش او از بلندای دستان نیازی که تو برایم بلند کرده ای دستگیر من است...

اما تمام اینها  را نگاشتم، تا بگویم بدان که چقدر دلم برایت تنگ است مـــــــادر...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۲۴
ریحانه خلج ...

میم مثل

نظرات  (۱۰)


از اسمون و از زمین

دلم گرفته نازنین

دلم میخواد گریه کنم

گریه کنم فقط همین

تو حس و حال این روزام

دلخوشی معنا نداره

وقتی که حتی آینه

تو رو به یادم میاره

بین من و دستای تو

فاصله ها سر نمیاد

انگار که تقدیر حسود

لبخند ما رو نمیخواد

نیستی و از خاطره هات

خیسه تموم لحظه هام

رویای تو هنوز میاد

لحظه به لحظه پا به پام

ثانیه های غربتو

یکی یکی خط میزنم

شاید که تعبیر شه یه روز

رویای با تو بودنم
۲۴ تیر ۹۱ ، ۰۴:۰۷ ساده تر از سکوت
چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی
که مرا ساخت ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ،
که از سوختنم ؛ ساخته ای آباد از من بجا ماند . .
سکوت حرف کمی نیست ..
چقدر روز سختی ست امروز. به دو دوست سر زدم. یکی در سوگ پدر تازه آسمانی شده اش بود. شما هم در سوگ مادر گرامی تان. البته با کمی اختلاف زمانی. نمی دانم چه بگویم راستش. نمی دانم چطور کلماتتان را ستایش کنم. به قول سهراب:
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
...
ان شاالله جایگاهشان آنقدر خوب است و شما آنقدر فرزند خوبی برایشان هستی که آب از دلشان در آن دنیا تکان نخواهد خورد. همه ی ما روزی خواهیم رفت. اما جایگاهمان در آن دنیا بسیار مهم تر از رفتن و نرفتنمان است. بگذریم. یک حمد و یک قاف و یک واقعه و یک توحید نذر آمرزش آن عزیز به آسمان پیوسته...
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
............................

هنوز دستم گاهی تنگ می شود به هوای دست هایت... باور می کنی؟

دلت گرم عزیزترینم !
و جانت جاودان آتشکده ی مهرش...
ای خدای زن آفرین
ای خدای گُل آفرینِ بوستان هستی
ای آفرینندة جمال و مِهر خود، در مادران
می دانم ...،
مادر که نباشد، هیچ بزرگ مردی پدید نمی آید و هیچ زن دیگری!
مادر را نمک زندگی قراردادی
مادر پرورندة عزیزترین عزیزانم ...
تکمیل کننده شادی و خوشی هایم.
مادر را آفریدی تا بهشت را زیر پایشان قراردهی و خود گفته ای:
الجَنَّة تَحت أقدَام الأُمّهات

مرا در غمتان شریک بدانید
سرتان بر دامان ِ پر مهر ِ مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها .
و روح ِ مادرتان غریق دریای رحمت و آمرزش ِ حضرت ِ دوست
و بودن ِ تان و راه و رسم ِ زندگی ِ تان سبب خوشنودی ِ شان .
پاسخ:
سپاس از مهرتان که شامل نالایق هایی چون من نیست...
چقدر دلم برای مادرم تنگ می شود ...
با اینکه با من زیاد فاصله ندارد ...
پاسخ:
...
سلام
خدا مادر عزیزتون رو رحمت کنه.
حتما جایگاه خوبی دارن در اون دنیا چون فرزندانی خوب چون شما تربیت کردن
این چهارده گل به نیت چهارده معصوم هدیه من به مزار مادرتون.
پاسخ:
سپاس کمترین است...
اگر بودی و شکفتن و پژمردن و جوانی ام را می دیدی...اگر مثل خیلی مادرها تو هم مرا به آغوش مهرت می گرفتی و از کوچه های شلوغ و پر از ازدحام دنیای تاریکم به خانه امن دلت می رساندی...
با خواندنش آتش بر دلم زدی
خدایش بیامرزاد و غریق رحمتش کناد وسکوت...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما