باران از چشم هایم می بارد، به یاد تــــو...
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۷ ب.ظ
زُل زده ام، به دور دست...
اینجا به وقت تقویم ها آخر پاییز است، نه آخر دنیا...
و دلم هوایی دگر دارد... هوایی از جنس تـــو ...
اما حالا که نیستی...
هوا ابری ست، اما هوس ِ بـاران ندارد ...
ای چشم ها شتاب کنید!
که باران، شوقِ نگاهی را دارد که؛از ناودان سقفِ آسمانی شما چکه کند…
و پنجره ای را بگشاید به سوی عشق...
و اینک... اشکها، به شوق نگاهی بارانی با دلــــــ همراه شد ...
باران از چشم هایم می بارد، به یاد تــــو...