ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

برای دوست...

سه شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۵۸ ق.ظ
رفتیم کارگاه ساخت ضریح همین دیروز صبح که گذشت...
صبح گفتی چرا اینقدر عجیب می نویسی ؟ من؟؟؟
آره تو !!! تعجب نکن جان من یه جور بنویس ما هم بفهمیم!
تو اصلا نوشته های منو میخونی؟؟؟
آره به جان خودم یک بار همونم نمی گیرم چی نوشتی بیخیال میشم  از خواندن دوباره اش...
خب از امشب یه جور دیگه می نویسم نمی دونم اینجوری بنویسم می تونی بخونی یا...
آخه حس می کنم کلا این نوشته های من برای تو جذاب نیست... خوب هر کی یه جور می نویسه اما من قدرتش را دارم هر جور دلم بخواد بنویسم ساده و روان با کلمات مختلف و با انبوه واژه هایی که کنار هم وقتی قرار بگیرن برای تو گنگ و نامفهوم میشه و شاید کلا بدون جذابیت... میدونی عزیز اصلا نوشتن همین است ... اراده که می کنم می نشینم روبروی این صفحه مجازی چند ماهه کلا  کاغذ و قلم را گذاشتم کنار و با این صفحه کلید هرچی تو دلم میگذره را بیرون میریزم و صفحه سفید را سیاه می کنم که مثلا حرف دلم را زده باشم ... اخه اگر ننویسم که نفس کشیدن سخت میشه برام ... خودت که خوب میدونی خیلی چیزها را نباید به روی خودم بیارم و کلی حرفها را نباید بزنم... اینم میگذره خیلی ساده تر از روزهای سخت و تلخ و بی پایانی که فکر میکردیم نمی گذره ... چقدر اون روزها گریه بود و دلتنگی مثل حال هوای همین روزهای... شده بودیم سنگ صبور هم و می گفتیم ما خودمون می دونیم چی میگذره و هیچ کس دیگه هم درک نمی کنه... این نیز بگذرد... راستی این جمله را یادت میاد چه کاربردی داشت برامون تو قطار مشهد- قم؟
یاد خاطره ها که می افتم اشکم در میاد و یاد اردوها و سفرهایی که با هم بودیم و انگار نبودم از بس کار داشتیم... یاد شب های رمضان این چند سال که گذشت جهادی هایی که فراموش نشدنی و ... عجب لطفی داشت... همش خاطره و برکت بود... چقدر حس خوبی داشتیم از سوختن زیر آفتاب داغ کویر و قلموهای رنگی و طرحهای ساده گرفته تا شستن سبزی و یخ شکستن و بازی با کودکان و ... افطاری تو مدرسه های تاریک که اون شب ها با موتور برق روشنش میکردن... یادته... چی میگم... بگذریم اما نمیشه از این که این شب ها برای من امسال تکرار نداشت گذشت.. بهشت کوچک امشب مهمون شما بود و من باز هم جا موندم سید... دیدی چه روزای خوبی بود و گذشت... اصلا این دنیا منتظر من و تو نمی مونه میره خیلی تند می گذره و به آخر میرسه و از اون روز ها چی مونده ؟ تو میدونی ؟؟ فقط خاطره و ... چه دعا هایی میکردن برامون ... برای تو و همه ما که غرق شور جوانی بودیم و کنار شوخی های ساده و بی پیرایه ای که داشتیم به لطفش خدمتی می کردیم به خلق... جاهایی که می رفتیم و فکرهایی که براش کلی وقت میزاشتیم تا خاص و ویژه اجرا بشه... یادته تو طراحی ها از بس تغییرات آنی ایجاد میکردم صدای بچه ها در می آمد یکی اینو مشغول کنه تا دوباره با فکرای جدیدش کار برامون درست نکنه... اما تو هم که ته معرفت کم نمی آوردی و می گفتی چکار دارید شما انجام ندید خودمون هستیم ... تا تهش بودی... اما من حالا کم آوردم و تو تنها ... من رفیق نیمه راه شدم نه؟اما امسال حالم خرابه ... خوب میدونی چرا... گذشت خواستم بگم برام خیلی از خاطره ها عزیزه و برای تو اگر بخوایی ساده می نویسم که ... یادش بخیر...

    یکبار بمردم و مرا کس نگریست       گر بار دگر زنده شوم دانم زیست...


  

+++

روزی در گذر زمان

                            زیباترین غزل را برای تو خواهم سرود...

    دوره گردی خواهم شد

                     کوچه هارا خواهم گشت

                             داد خواهم زد آی...

موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست...

            موطن آدمی تنها در قلب کسانی ست که

                   دوستش می دارند...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۵/۲۵
ریحانه خلج ...

تو

نظرات  (۲۳)

۲۵ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۰۸ گوهری در صدف
بسیار عالی بود.
پایدار باشی.
پاسخ:
عزیزم این روزها خیلی یاد گذشته ها می کنیم و روزایی که شاید برای شما هم خاطره است...
هر جور بنویسی زیباست ، دلنشین و لطیف
چون از دل ِ شیرین سخنت بر می آید لاجرم بر دل می نشیند

حسرت نیکی ها گذشته هم بخشی از آزمونی است که خداوند برایمان آماده کرده است ... امسال ما هم کلا به حسرت خوردن گذشت!
قلم تو همیشه زیباست اونی که نمیتونه و این سعادت رو نداره منم...
یادمه...
یادمه...
چقدر جای تو و استادم این روزها خالیه...
خوش بحالت که رفتی و نیستی...ولی من تازه زخمم خوب شده بود که دوباره با این اردوها و......
اره قطار مشهد-م هم یادمه.........این نیز بگذزد....
اره سنگ صبور هم بودیم یادش بخیر ...نه یادش نه بخیر روزهای سخت و بدی بود سپهرا...وای چطوری گذشت...
چقدر نگاهای که دلیل اندوه بغض و ....نمیدونستن سنگین بود
بیچاره ها چقدر مبهم بودیم براشون....
دلم تنگه سپهرا ...
برای با عشق یخ شکستن...
برای .....
چقدر جاتون خالیه......
چقدر فضایی اینجا سنگینه......
طاقت منه به قول شما سرخوش و آخر شادی تموم شده

نردبان دلم شکسته است میشود برای منم کمی دعا کنید؟؟؟
راستی تو هرطور بنویسی قشنگه...
آخ نگو سپهرا نگو.......
تکرار....؟؟؟
راستی من که کاری نکردم اون روزا زیاد خراب کاری میکردم نه؟؟؟
آخه هنوز استاد نبودم که
اره تو رفتی و من تنهام بدون....
ولی من از رفتنت ناراحت نیستم و بهت حق میدم...
دوستت دارم
خوش به حالتان که در این حال و هواهایتان با هم اید
بروید خدا را شکر کنید گوشی هست که برایش بگویید و تا آخرش حوصله کند بشنود
و چشمی هست که همقدم اشک هایتان ببارد

از شما چه پنهان؟
آنقدر تنهام در این مقوله که دارم به سنگ تبدیل میشوم
پاسخ:
همدلی از هم زبانی بهتر است...
"اخه اگر ننویسم که نفس کشیدن سخت میشه ..."

تا اینجا را خوندم هنوز

یاد حرف مشیری افتادم

می گه : هنر دست همین بس که نوشتن با اوست
خوش ترین مایه دلبستگی من با اوست
چه حس خوبی دارم امشب از اینکه حرف هایت را می فهمم :)
پاسخ:
شکر...
خوش به حالت ...
پاسخ:
چرا؟؟؟ الان که دیگه...
دوش در میکده حسرت زده می گردیدم

پیر پرسید که این گریه ی مستانه ز چیست؟

گفتم ار هست دراین خانه کسی باز نمای

ور کسی نیست بنا کردن این خانه ز چیست؟

گفت جامی ز می ناب به "توحید" دهید

تا بداند که نهان بودن جانانه ز چیست؟(توحید شیرازی)


سلام خانومی،طاعات و عبادات شما هم قبول باشه اگه لایق دونستید تو این روزا ما راهم یادی کن.
در پناه حق باشی
تلخ وشیرینن خاطره ها؛(خداوند ناصرتون باشه)‏
پاسخ:
دعا...
"الهی و ربی من لی غیرک"

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

عــ...طــ...شــِ... کــ...ر...بــ... و ... بــ...لــ...ا
سیرابت کند با دستهای بی دستی اش ع ب ا س...
پاسخ:
اللهم اشف کل مریض...
پانزده روز ریاضت را در این ماه طاعت، یک نفس دویده ‏ایم تا در بشارت ولادت او،

مژده عشق بشنویم و مژدگانی مهر بگیریم.

او که از اشراق مهربانی‏ها طلوع کرده و در بستر بخشندگی، دامن گسترده است

ولادت امام حسن مجتبی بر شما مبارک
دوش بر گوشم رسید این مژده از جان آفرینم کــایـد از ره آن نــگار دلـنــواز و نـــازنـینم
گفتم ای مه از کدامیــن آسمان باشی؟ بگفتا شمس ایـوان ولایت، عُروَة الوثقای دینم
مـن همـان مــاه تمـامم، جلوه ی ماه صیامم شاهد صلح و قیامم ، وجه رب العالمینم

تبریک میلاد کریم اهل بیت بر شما محب اهل بیت
التماس دعا
میلاد نور بر شما مبارک....



یادش بخیر...

از کارگاه ساخت ضریح نوشته ای و از خاطرات.....
خاطرات......
نگو از خاطرات که دلم......

دیشب داشتم فیلم اردوی کوهنوردی و صعود به قله ی برف انبار قم رو می دیدم.....
خاطرات گذشته.....
خاطراتی که دلم را می شکند...
بچه های هلال....و استادی که نبودنش قلب هلال را می شکند......


گفتند:این نیز بگذرد....اما.....هنوز هم می گویم:چگونه بگذرد خاطراتی که همچون نقشی بر سنگ بر صفحه ی دلمان نقش بسته است؟...
پاسخ:
صفحه دل ترک برداشته سادات و عمر همچنان می گذرد...
۲۵ مرداد ۹۰ ، ۱۱:۵۸ تنهاترین ستاره شب
ساده و روان مینویسید..
موفق باشید و پیروز
۲۵ مرداد ۹۰ ، ۱۲:۳۰ تنهاترین ستاره شب
خسته ام از دلبستن به کسانی که از تبار من نیستند، خسته ام خسته... خسته از اینکه کرم شب تاب را فانوس دریایی بدانم...[خداحافظ]
چه خاطره ی ساده ی زیبایی ....

چه پُر حسرت خود نمایی
می کند ..
رد پای ِ گذشته ..
پاسخ:
گذشته رد پای عشق است...
یادش بخیر......
یاد تمام روزهای تکرار نشدنیمان .........
یاد تمام با هم بودنهایمان ............
یاد تمام خنده ها و گریه هایمان .........
یاد ذوق و شوق اولین لحظه دیدارهایمان پس از ماه ها دلتنگی ........
یاد اردوها و زیارت ها و ... هایی که با هم بودیم ...........
یاد جیم فنگمان از ... و مهمانی که .........
یاد پیتزا و سیب زمینی و آب اناری که خوردیم .........یادته ماچهار نفر و عقب نشوندی و خودت جلوی ماشین
یاد........
یاد........
یاد........
.
.
.
و یاد زیبای کسی که با ایده ها و برنامه های بی نظیرش سازنده این خاطرات بود و لحظات و روزهای جوانی رو برامون ماندگار کرد،یاد استاد مجد بزرگوارمون بخیر....
.
سپهرای عزیزم منم هر موقع که یاد خاطره ها می افتم اشکم در میاد، یاد اردوها و سفرهایی که با هم بودیم و تو یه چشم بهم زدن به خاطرات شیرین زندگیمون بدل شد.....
ماهها فاصله از آن روزها، داشته ها و کارهایی که تا سال قبل با عشق و علاقه انجام میدادیم امان از دلمان بریده! خوب میفهمم تو دلت چی میگذره دوست نازنینم.........
اما افسوس که گذشت .......و نود سخت می گذرد .......
ولی تو همچنان زیبا بنویس که نوشته هات مرهمیست بر دلهای پر از حسرتمان

سلام و عرض ادب.
طاعات قبول ...


حضرت امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند :


ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه ، فیستبقون فیه بطاعته الی مرضاته .

به درستی که خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق خود ساخته تا به وسیله طاعتش به رضای او سبقت گیرند .

تحف العقول ، ص 239



ان الدنیا لا تدوم نعیمها ولا یؤمن فجیعها ولا تتوقی مساویها ، غرور حائل وسناد مائل.

به درستی که نعمت دنیا پایدار نیست ، نه از آسیبش آسودگی هست ، و نه ازبدیهایش جلوگیری ، فریبی است حایل سعادت ، و تکیه گاهی است خمیده .

تحف العقول ، ص 239


فاتقوا الله عباد الله ، واعلموا أنه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن ویسددهفی أمره ویهییء له رشده .



ای بندگان خدا ، پرهیزگار باشید ، و بدانید که هر کس پرهیزگار باشد ، خداوند او را به خوبی از فتنه ها و آزمایشها برآورد و در کارش موفق سازد و راه حق را برایش آماده کند .

تحف العقول ، ص 234


×××××××


سلام بر لحظه‏هایی که تو را آوردند!
سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!
سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!
سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی!
سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

×××××××

میلاد نور، در نیمه ی ماه نور، بر عاشقان نور مبارکباد.



التماس دعا...

یا حق...


مجددا سلام.
برای خوندن پستت مجددا مزاحم میشم.
ببخشید که الان نظری نمیذارم.
۲۵ مرداد ۹۰ ، ۱۴:۵۷ تنهاترین ستاره شب
امام صادق (ع):
روزه فقط اجتناب از خوردن و آشامیدن نیست و شایسته است که انسان در ماه رمضان و ماه های دیگر زبانش را از کلام بیهوده و باطل حفظ کند.
دعوتید برای پیوستن به موج وبلاگی صبر ریحانه ها ...
پاسخ:
با اجازه همه دوستان را دعوت می کنم بیان ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما