برق نگاهت...
گویند ماه رمضانت که برسد دست و پای فرشته ی سابق یا همان شیطان رجیم را می بندی تا گامهایمان را بیشتر به سویت برداریم و استوارتر ...
اما ...
بوی ناب عطر ماه تو زنده کننده جان های مرده است و دل های اسیر را می کشد به سمت تو حتی وقتی به مو رسیده باشند...
وقتی تسلیم شدن یعنی هر چه تو بخواهی همان است بی هیچ تردید...
پس شکایت از چه باید کرد و از که... وقتی تو صاحب تمام جانها و دل هایی عجیب است سخن راندن از غیر تو...
در دقایق با تو بودن می توان تجربه کرد هستی را...
اما...
امان از وقتی که تو بیرون شوی از دل...
ماندن من میان زنده ها و دلمرده ها
نه تضمینی دارد
نه دلیلی
و نه سودی...
ابتدا و انتهای با تو بودن روشنایی است...
در حیرتم از این تکرار خاموش دلم که هنوز هم تو را نشناخته و در پی تیرگی هاست...
مگر برق نشانه های تو فقط چشمان مرا ربود؟
گویی ... نوری بود که برای دیدن نبود!
حالا در انتشار بی شباهت روشنایی ات چراغ به دست دنبال چه می گردم نمی دانم...
وقتی همه جا نور است چراغ به کار نخواهد آمد ... باید در برق نگاهت گم گشت تا بی نهایت مطلق...
عادت را از یاد باید برد وقتی قرار باشد سعادت را از ما بگیرد...
"سین" فاصله ی سعادت را بردار... می شود همین عادت مدام به تاریکی ها...
که اگر در دل فواصل جا بمانی و غافل شوی سعادتمند نخواهی شد، حتی اگر در دل نور باشی...
شبهای ماه تو می تواند سعادت آفرین باشد اگر...
دست از خمودگی و عادت های پست برداریم ...
نمی دانم اما تصور می کنم فقط این ماه است که تمام گامها را تو آمده ای و مانده است یک گام ...
باور کن اگر نخواهی همان گام اصلی که سپردی اش به ما را ... بر عکس بر می داریم و یک گام دورتر می شویم از تو ...
برای آن گام آخر هم خودت قدرتش را بده تا ما به سوی تو آییم...
نه سوی غیر ...
وقتی ارتباط مشترکی، با شبکه آسمان قطع شد ...
دیگر ارتباط با هیچ جایی نه به کارش می آید ...و نه به دردش می خورد ... پس باز هم لطفا فقط خودت در دسترس باش ...
که اگر هندسه ی گیتی را به هم به ما بیاموزی و
صد گنج نهان هم به ما ببخشی...
باز هم بی تو، به هیچ کارمان نیاید تمام چراغ های روشن دنیا؛
وقتی نوری نیست که در آن غرق گردیم...
اگر می خواهی جدید ترین و بروزترین نرم افزار ها را با حجم کمتر از 10 مگابایت دانلود کنی ...