ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

بر مدار باران...

شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۰، ۰۱:۲۳ ق.ظ

همین روز ها بود خبری در راه و سفری که چشم به راهش بود دل... هر روز را شمارش می کرد تا برسد وعده... نه_ اما این روزها می گذرد و هیچ خبری نیست ... این وعده برای من شاید یک پیام داشت و هزار حرف و ... این روزها فکر می کنم هر چقدر حکمت داشت رفتن، حالا حکمتی دارد همین نرفتن... و شاید هم بیشتر... نگاری میگفت اولین بار که طلبید و بارت را بستی برای دیدار، بدان که اذن داده اند و دعوت شدی و اگر به آن روز رسیدی که دگر باره خواندنت به عزم، تا دیدار تازه کنی، بدان که حجت را تمام کرده اند... تمام...
حالا بعد از آن حجت های تمام شده من خود را غرق می کنم در همین دنیا! با کاری شاید به نام زندگی ...
نمی دانم این دلم که این روز ها عجیب خود را مشغول و سرگرم کرده تا در بی نهایت... آنقدر که زجرش ندهد هر لحظه ندیدن و نبودن و ... سرگرم روزگار شدن بد دردیست... درد محجوریت از خویش ، آن هم خود آگاه...
آنها که گفته اند:رسد آدمی به جایی که ... کجایند؟
از وجود سخت آدمی چه مانده است؟ روزی دغدغه همه برای رفتن است و روز دگر درمانده از این که جا مانده ام... تا کدام اوج راه گریز هست؟اوج را گفتن آسان است به بیان، که اینجا_ شرح آنچه که از اندیشه می تراود حرف از سقوط است؛ و نزول را چه به اوج ؟
گاهی نازل میشود وحی و فرود می آید آیه آیه نور تا خدا نجات بخش باشد... آنگاه حرف از آن بالاهاست...
گاهی اما_آیه نور بر سر نیزه می شود و باز این آدمی آن بالای نیزه نمی بیند حق را...
می اندیشم دیدن حق نه بر من که، روزگاریست بر فوج بشر دشوار می آید دیدنش...
از آن روز هبوط تا عاشورا دنیا هزار بار بر  مدار حق بر سر نیزه گشت و هیچ نگفت انسان، تا عاشورا را به ثبت رساندند...
و بعد از عاشورا همچنان دنیا بر مدار خورشیدی بر سر نیزه در حال گشتن است هنوز...
و هنوز هم در این وانفسای جاماندگی آدمیت؛ انسان دور می زند تا به خورشید حقیقت برسد...
خورشید که خود نماد درخشانترین عنصر است و حق خوشیدواره ترین واقعیت جهان هستی است... در دل ظلمت دل ناپیدا شده...
 این تعاریف فقط مرا بدین ادراک می رساند که چشمان حقایق بین بشر نابیناست حتی در نور... نور هستی بخش است و روشنی مطلع همه خوبی ها... اما در نابینایی از نور، هجرت به تاریکی به وقوع می پیوند و این سر آغاز رسیدن به پایان است و خط بطلان چشمانی که بر نور کشیده شده اند تا رسوایی تاریکی وجود بشر را؛ در اعماق خورشید فریاد بکشند...

 

 

روزی میرسد که دفتر سپید باران، با عطر ناب یاس گشوده میشود؛
 و تمام خطوط سیاه واژگان عالم را، با بارش جان فزایش مبدل می کند به حقیقتی بر مدار خورشید ...
آن روز نزدیک است، روز باران... ببوید، فصل نرگس رسیده...
 
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۰/۱۷
ریحانه خلج ...

عشق

تو

ح س ی ن

باران

نظرات  (۱۹)

نه آوازی
نه پروازی
بر میله های قفس نشسته اند
و فال می گیرند
پرنده ها :
"ترا ز کنگره عرش می زنند صفیر"
ــلام ــپهرا
گاهی یادمان مــــیرود
برای امدنش دعاکنیم
زیبا بود.
به امید آن روز...
۱۸ دی ۹۰ ، ۰۶:۵۸ یاس مهربانی
سلام
بسیار لذت بردم از پستتان...
سلام
زندگیتون پر ز امید!
به امید دیدنش!
یا علی
۱۸ دی ۹۰ ، ۱۴:۵۸ دخترآسمانی
آیت الله بهجت (ره)
دل مومن مثل جزیره خضراء است. دل با ایمان و یاد خدا آورید تا امضا کنیم تا
امام زمان (عج) آنجاست.

همیشه یک جای ِ کار می لنگد،
تو حجاب خودی، حافظ از مبان برخیز ..

سلام.
با سلام / وبلاگ خوب و ارزنده ای دارید / من به شما در مسابقه بوی سیب امتیاز لازم را دادم / لطفا به وبلاگ من هم سری بزنید و اگر در خور امتیاز دادن بود امتیاز بدهید و ما را از نظرات خود آگاه بسازید و من الله التوفیق
کد اثر ما : 718
رفتم و دیدم خود آقا مرتضی نوشته:

«آمدیم نبودید، وعدۀ ما بهشت! سید مرتضی آوینی».

http://resaalaat.blogsky.com/1390/10/17/post-247/
۱۸ دی ۹۰ ، ۲۰:۲۶ بوی بهار
...
۱۸ دی ۹۰ ، ۲۰:۳۲ لبخندماه
مرا ببخش که خواندم، شـمایتان را تو
بد عادتم شـده، چون بودم از، ازل با تو
سـر دو راهی باغ بهشت و کلبه تان
خـدا گواست بگویم، فقط که تو... یا تو...
نگاهبـان حـریم مقدس قلبـم
حـرام کرده ورود هـر آن کس الاّ تو
تو آخـرین نفس سبز انبیـاء هستی
خلیل و آدم و نوح و کلیـم و عیسی(علیه السلام) تو
پیمبـران الوالعزم (علیه السلام) ریزه خوار تواند
عصـا و کشتی و باغ و دم مسیحـا تو..!
شبیه حضرت احمـد شبیه خلق عظیم..!
شبیه حضرت حیـدر..! شبیه زهـرا تو
چه دیر می گذرد، بی شمـا، شب و روزم
چقـدر فاصله افتاده بین، من؛ تا تو ...
و در درازی شب های بی شمـا بودن
تمام آرزوی من، متی ترانا تو....
۱۸ دی ۹۰ ، ۲۲:۵۴ بوی بهار
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته می شود، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم. هلن کلر
۱۸ دی ۹۰ ، ۲۲:۵۹ خانم معلم
سلام

کاش بیاید ...

دلم از دورویی ها و عدم صداقت ها پره ...

دلم حال و هوایی دیگه میخواد ...

کاش بیاید ... کاش ...

نور باشد ولی نبینی ... کور نباشی ولی نبینی ، دل باشد و دل ندهی ...
امان از این انسان خاکی ...
۱۹ دی ۹۰ ، ۱۱:۰۵ محمد علی رضایی
زیبا بود.
به امید آن روز...
۱۹ دی ۹۰ ، ۱۳:۲۱ دونه خدا
سلام همسنگر
خوشحال میشیم به سنگر تازه تاسیسمون سری بزنید و نذارید سنگر خالی بمونه
منتظر نظرات سازندتون در بهتر شدن وبلاگمون هستیم
یاعلیـــ سید علیــــ
۱۹ دی ۹۰ ، ۱۴:۴۹ یاس مهربانی
یک گوشه می روم و گریه می کنم!
حالا که کربلای تو روزی ما نمی شود!
این جمعه و جمعه های دیگر حرف است / آدم بشوم سه شنبه هم می آیی ....
۲۰ دی ۹۰ ، ۱۰:۳۷ محمد علی رضایی
دنیا باز بی تـــــو می گذرد...
امشب هم یک برگ دیگر از تقویم را چیدم...


کوتاه اما خیلی معنی دار

دست مریزاد
سلام!

گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما

سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ،

دل من عاطفه را می فهمد ،

با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم .
...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما