جوهر عشق...
با سپیدی کاغذِ دلـــــــــم،
عشق بازی جانانه ای خواهم کرد...
اگــــــر...
در جان کلماتی که از قلمم می تراود،
فقط چند قطره، از جوهر عشقت را بریزی...
با سپیدی کاغذِ دلـــــــــم،
عشق بازی جانانه ای خواهم کرد...
اگــــــر...
در جان کلماتی که از قلمم می تراود،
فقط چند قطره، از جوهر عشقت را بریزی...
سلام
بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـهٔ نام های ِ قشـنگ ِتـو
می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..
گفته بودی اَلجَبّـار
یعنی کسی که جُبران می کند همـهٔ شکستگی هایِ د ِ لَ ت
را
گفته بودی اَلمُصَـوِّر
یعنی کسی که از نُـو می سازد
همـهٔ آنچه را ویـران شده است درون ِ د ِ لَ ت
گفته بودی الشّافـی
یعنی کسی که شفا می دهد تمـام ِ زخم هایِ عمیق و نا علاج
را
هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـهٔ نام هایِ زیبایت
نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت ...
بروزمــــــ
یازهرا کربــــ بلا انشاالله
سپیدی کاغذ دلم،خون گشت از دوری تو...
به عشق تو...
تصحیح شده :
وقتی قلم به جوهر تن تشنه می شود ...
این نام اوست که بردلم آغشته می شود ...
با اشک و خون به دل بنویسیم یاحسین ...
دل کاغذی ست که به خون تشنه می شود ...
خطاط چشمهای تو، می را دوات کرد
آنگه نوشت: مست شدن مطلقا حرام...