ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست...

جمعه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۳۷ ق.ظ

خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست...

یارب تو خواندی آمدم
دل را ستاندی آمدم
عشق و ولای کعبه را
بر دل نشاندی آمدم...

بر خانه ی امن الهی هر کس به طریقی سخنی گوید و من...
گاهی با شادی گاه به اندوه...
می گویند چیزی نمانده... خوابت را تعبیر رسیده...
یعنی باورش کنم؟همین دیروز پنجشنبه اول رجب دعوت بودم برای یک سفر که آغاز شده و شمارش معکوسش دارد ذوب می کند تمام ثانیه هایم را...حالا باید بنشینم یا بیاستم یا بمیرم نمی دانم فقط بابد کاری کنم ...
گفت هر چه باشد آخرین پنجشنبه رجب باید احرام ببندی...هنوز خوابم...
یادم نمیرود عجیب بود از سفر عشق هنوز برنگشته بودم که دستم رسید به مشبک های همه هستی ام ضامن عشق...
همان جا یادم آمد که...
*****

پشت مشبک های انگور نشان ساقی کوثر درست روز اربعین پسرش نشستم همان دعایی که خیلی دوستش دارم خواندم و پرسید چه میخواهی و من با زبان اشاره گفتم...اشک که لبریز شد جز کرامت مولای عشق هیچ ندیدم...
همان سفر اول هم دستم را گرفته بود و نشان داده بود که خاندان کرم یعنی خود حضرت حیدر علیه السلام...
از صبح اش که چانه زده بودم که فکر می کنم دعوتمان نکردی... تا ظهرش فقط چند ساعت بیش نگذشته بود که مهمان شدم به روبه روی گنبد عشقت... جایی که به خواب هم نمی دیدم روبروی ناودان و اینجا صدای کبوتران در دل آسمان غوغا می کرد... تقویم آغاز سال قمری را دادند دستم با محرم شروع می شد... تقویمی که عکس های عید غدیر و گلباران صحن و سرایت چشم را نوازش می داد... گفتند برویم چشم گشودم بی اینکه از 7 توی گشت حرم بگذریم به لطف تو در دل حرمت بودم... داشتی ثابت می کردی نگاهت را؛ و من هنوز غافل از این نگاه، مات نقشه و ماکتی بودم که ذولفقار خادمت برایمان از نحوه اجرایش سخن می گفت و اینکه میخواهند حرمت را به وادی السلام برسانند... بار دیگر به حیاط مخروبه و در حال تعمیر صحن هایت که پر از غبار و خاک بود می اندیشیدم...دلم میخواست مثل صبح باز هم جارو را می دادند تا...
گفت اینجا میشود مسجد حضرت زهرا سلام الله با 14 گنبد و 5 درب بزرگ که به سوی ضریحت گشوده می شود... هنوز هم مبهوت و در تحیر اینکه من اینجا چه می کنم نگاهم را دوختم به ستونهای بلند آجری که می گفت اگر بتوانید برای نمایش طرح میخواهیم؟ گفت خطاطی این در اصلی را خودم نوشته ام و آنکه سر در کمیل هم دیدید خط من بود... عربی می گفت و ترجمه می کردند... اشاره کرد چند نفرید؟ من نگاهم را به نگار دوختم که ما را حساب نکن ما که...
و غافل از اینکه میزبانمان علیست...
عدالتت را فراموش کرده بودم چنان با سخاوت سیرابمان کرده بودی که در کلام نمی گنجد...
 هنوز مست می ساقی کوثر بودیم که گفت بفرمایید تبرک...مهمان غذای حرم شده اید...
نگاهم رسید به ایوانی که همه از صفایش می گفتند... و دقایقی بعد مهمان خوان همیشه ات شدند تمام کاروان ...
نیت کرده بودم دوباره آمدم بیشتر از تو بخوانم اما...
نشد تا همین آخرین اربعین پسرت که فردایش زائرانش تمام صحن و سرای تو را پر کرده بودند سال قبلش فقط حسرت به دل بودیم همه از کنارت می رفتند پیاده تا اربعین کنار حسین علیه السلام آرام بگیرند و ما داشتیم از بهشتت رانده می شدیم... همان جا گفتم وعده یادت نرود... به ما نگاه نکنی ها...
و حالا باز تو سر وعده بودی . من تشنه و فنا شده هنوز هم رسم مهمان شدن را نیاموخته بودم...
حالا همه در بازگشت و غبار آلود کوی حسینت بودند و من تنها مقابل در بزرگی که بالایش نوشته بود: السلام علیک یا ابالحسن علیه السلام روحی فداک ذوق زده نگاهت می کردم...
نشستم زانو زدم...
مثل همان دم اول که سر بلند کردم و شش گوشه را که دیدم زانو زدم اصلا مگر می شود عظمتی را چنین تاب آورد... همیشه آنجا که شش گوشه بخاطرش شش گوشه شد را بیشتر از همه جا دوست دارم ... همان جایی که شب آخر ایستاد و با صدای رسا از مظلومیت علی علیه السلام فریاد زد که کجا شیعه و سنی برابر است...
بغض و روضه هر چه بخواهی در هم آمیخت و غوغایی به پاشد...
اصلا همین خواب را همانجا برایت گفتم و تو شنیدی...
روبروی تو ایستادم و نشستم و اشک...
قبل از زیارت ضامن خواب دیدم همان شب جمعه اول رجب را که در جسله ای موسوم به حج... بودند خوبانی که...
خیلی که چه بگویم اصلا خواب نمی بینم نمی دانم آن شب چرا بعد از عمری خواب دیدم و آنهم... بگذریم شاید خیلی خود را جدی گرفته ام اما خواب هم برایم شده ...
امشبی که لیله الرغائب بود و گذشت حرم بانوی آفتاب دوباره دلم هوایی شد...
اما بخاطر...
این بار حضرت باران و خوبان را همسفر کن و گوشه ی چشمی...
سفری که زائرش سرشار از  معرفت به دوست باشد نه رویا و اوهام...

گر کیمیا دهندت بی معرفت گدایی...
 و این تعبیر اگر کیمیای تمام حیات هم باشد نباید در وهم خموده گردد و آن راز نگشوده که گفتم اگر بشود معجزه است... نه از خوبی ما که از دعای خوبانی که یس را خوانده بودند و دستان دعایشان آسمان را برای عشق شکافته بود...
باز محتاجم به همان چیزی که گدایی اش را می کنم تا شاید به دست و دعایی نصیب شود آن نگاه و معرفت عشق...
پس فراموش نکنید که ما را آرزوست...


 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۲۰
ریحانه خلج ...

تو

خدا

نظرات  (۲۰)

خواب نداری تو ؟!
پاسخ:
من نه !!! راستی شما چطور؟
سلام دوست عزیزم خوبی؟

وبلاگت خیلی قشنگ و عالیه من از وبلاگت خوشم اومده لطفا به وبلاگ من هم سر بزن قصد دارم باهات تبادل لینک کنم تو منو با اسم : افزایش بازدید استثنایی و به آدرس : http://irlinkbox.blogfa.com لینک کن بعد از اینکه لینکم کردی زود خبرم کن تا خیلی خیلی زود منم لینکت کنم.

قدمت روی چشم
دلم می خواهد .................... وآآآآآآآآآآآی چقدر دلم می خوهد ................

یک ساعت است که با این جام آخری ات بی خوابم کرده ی!

کاش میشد اشک را در کامنت ارسال کرد!
دیوانه ام کردی، خدا دیوانه ات کند...
پاسخ:
یا من یعطی الکثیر بالقلیل...
salam khoobi aziz
che khabar

age mikhai site bezani ghablesh be site man ye sar bezan

http://amoozesh.notlong.com
سلام وب قشنگی داری
سلام عالی بود
جمعه که می شود دلم ندبه کند برای تو
کن مددی طبیب من درد من و دوای تو
حافظ و ناصر و ولی، کن لولیک ای خدا
خواسته ام زدرگش این بود از برای تو
اللهم عجل لولیک الفرج
خسی در میقات : نوشته جلال آل احمد
پاسخ:
...
http://heydarmadad.blogfa.com
انشالله قسمت بشه باهم بریم......
پاسخ:
دعای معرفت...
از دیروز که خواندمت آمدم تا چند بار برایت بنویسم ، قلمم نرفت ...
.
می دانی سپهرا ؟
روضه ی شب لیله الرغائب حرم ِ کریمه ، بدجور بهم ریخت همه ی نمی دانم چه ام را ...
وقتی از محتشم خواند ، تازه فهمیدم چیزی در دل من است که عجیب بی تاب ِ محرم شده ... نمی دانستم تا این حد دلتنگ ِ محرم اربابم ... باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... وای که چقدر دلم تنگه همین بود ...
پاسخ:
در عرفه ...
از وقتی خواندمت همین بیت حافظ آمده جلوی چشمانم :

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می طلبی طاعت ِ استاد ببر ...

و تو معنای همین بیتی ...
گوارای وجودت باد طواف بیت عتیق ... این مزد ِ عظیم ...
.
همین ...
راستی ... من هنوز نرفته ام ...
می خواستم بگویم جای ِ من نگاه ِ بیرق کن ، دیدم آنجا که بیرق ندارد ...
فقط ...
صفا و مروه را که دیدی ، یاد ِ رباب کن و پشت پنجره های بقیع جای من نگاه ِ مادرانه اش را نقاشی کن ...
.
.
.
گریه مکن اِنَّ...اصطفایی را که می بوسی
پیغمبر وقت جدایی را که می بوسی
آه تو را آخر در آوردند، ابراهیم!
در خیمه اسماعیلـهایی را که می بوسی ...
.
علی اکبر لیفیان ...
پاسخ:
...
من را هم صدا بزن آنجا اگر ...
خسی در میقات شدی ...
.
.
.
سفرت به شهادت و التماس ِ دعای باران ...
سلام دوست خوبم ممنون از حضور گرمت درپناه صاحب خانه همیشه موید ومنصور باشی بازم پیشم بیا منتظرت هستم
جاتون خالی شب آرزوها حریم با صفای علی ابن موسی الرضا (ع) بودیم
نائب الزیاره شما

واقعا جاتون خالی
حرم جای سوزن انداز نبود
پارسال آخر ماه رجب حریم عشق بودیم
میهمان رسول الله
ودر اخر ماه محرم شدیم در ماه علی (ع) در مکه مکرمه
و خداوند لطفش را نصیب ما کرد و دو بار محرم شدیم
در شعبان و در شب اول شعبان باز هم محرم شدیم در حریم عشق
یکسال گذشت . . .
یکسال . . .
دلم گرفته است کاش . . .
خدایا می شود دوباره چشم گنه کار ما به آن گنبد خضراء بیفتند
آیا می شود باز هم بقیع را ببینیم و غربت آن را . . .
می شود . . .
آیا می شود به دور زادگاه مولایمان علی بچرخیم
آیا می شود بر شکاف دیوار کعبه بوسه بزنیم
آیا . . .
خیلی دلم گرفته است
خدا را شکر که در لیله الرغائب را میهمان علی ابن موسی الرضا (ع) ولی نعمتمان بودیم و دعا گوی شما

التماس دعای فرآوان
سلام سپهرای عزیزم یهت تسلیت میگم و امیدوارم غم آخرت باشه
پاسخ:
سپاس عزیزم و التماس دعا...
باید فریاد بزنیم:
ای امر به معروف، چشم هاشم رو پس بده!


خوش باش که قلب شیعه شاد است امشب
کار همه بر وفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد است امشب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما