دلتنگ توام...
يكشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۴۴ ق.ظ
دلــــــــــم برای تمام دقایقی که در تو نفس تازه کردم تنگ است...
باورت می شود؟یک سالی که گذشت، یک دنیا دوریت به جانم ریخت...
شب نور تو بود و سکوت و تنهایی...
یاد تنهایی هایت در حراء افتادم...
تنهایی هایی که لبریز بود از او...
کاش تمام تنهایی عالم را کنارت جا می گذاشتم و به جایش با دستانی پر از تــــــــــــو بازمی گشتم...
باز شب نور توست و منم و تنهایی و ...یه عمر خاطره ها ی بی تکرارت...
یک عمر است دلم برایت تنگ است...
پ.نوشت:به همین زودی تمام شد...یادش بخیر سال قبل شب رویایی نورت اینجا بودم درست نیمه شب...
۹۱/۰۳/۲۸
نمی خواهم به جز جای ِ تو باشد ...