دلخوشم...
سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۲۸ ق.ظ
بوی بی تویی و تنهایی عمق جانم را به زنجیر کشیده...
در این روز های تلخ ...
وزن اندوه هایم، فراتر از تحملم افزایش یافته...
و تنها به نقطه ای روشن دلخوشم...
و منتظرم این روشنایی اندک_ روزی سبزترین حکایت شیرین روزگارم شود...
دلخوشم به طراوت بارش باران، در این اندوه بی شمارِ زایش دردهای روزگاران...
آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که ما توبه شکسته
ولی دل نشکستیم