زندگـــــی من،تکراری نمی شوی...
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۰۲:۰۹ ق.ظ
وقتی تـــو در رویاهای سحرگاه،
و درآن سوی پرده ی تارِ انتظارم، رخ می نمایی...
هوای دلـــ، می کشد مرا به شیدایی...
آنجایی که، در حوض فیروزه ای خاطراتم، تـــو را همچون ماهی سرخی نقاشی می کنم...
تا با هر حرکتِ تـــو، در دنیای من، زندگی جریان یابد...
فقط در خاطراتم نمان، بیا و گاهِ بودنت را، برایم تکرار کن؛
نترس زندگــــــــی من...
تـــو تکراری نخواهی شد، زیرا هرگز برای بودنم، تکرار نشدی...
و این منم که، بُوم اشتیاقم را میان حوض نگاه تـو ، برای همیشه جا گذاشته ام ...
به به
چقدر تغییر اینجاست!
زیبا و مبارک