ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

زیستن بی...

جمعه, ۶ خرداد ۱۳۹۰، ۱۱:۲۸ ق.ظ
روی بغض ابرها نوشته ام باران ببار...
 می دانی؟ حسی می گوید...

باران بغض ابرها است...
و من منتظر باران هستم حتی وقتی که هیچ نشانی از نمناکی زمین و آسمان پدیدار نیست...

 

 


باید سوخت و ساخت ...
و ایواب وار منتظری بود برای تمام روزگار...
با سوختن نمی توان ساخت...
باید سوختن را بیاموزی تا ساخته شود...
و هر ساختنی را فرصتی باید ...
و فرصت کوتاه ما اندک است اگر بال گشودیم باید پرنده شویم برای پروازی به بلندای آسمان...
و هر چه تعلق است بال را چیده است و بی پر شدن دشوارترین درد پرنده است...
دردی که درمانی ندارد مگر رهایی از هر چه تعلق است...
رهایی سخت می نماید وقتی به هرچه از داشته هایت می نگری حتی تصور از دست رفتنش تو را می آزارد...
تصور کن تعلقاتت را از تو بگیرند هر چه می خواهد باشد...
حالا بی او باید ادامه بدهی...
زیستن بی تعلق...
برای ما زمینی ها یعنی نا امید شدن از هر انگیزه ای ... خالی شدن... پوچ اندیشیدن...
و فرار حتی از زنده بودن... و در نهایت جبری رنج آفرین برای ادامه حیات...
بهتر که بیاندیشیم می نگریم که دیر یا زود باید گذاشت و رفت...
با تعلق یا بی تعلق...
همه را باید سپرد و حتی گاه فرصت سپردنش را هم نداری...
تا چشم می گشایی وقت کوچ رسیده است...
از آغاز باید به پایان اندیشید...
دستان خالی که همراهت می بری باید پر شود از هر چه خوبیست تا...
چرا ما به جای پر کردن دستان خالی هر روز بر تعلقات خویش می افزایم ؟...
و بار درد را افزودن کردن کار عاقلان نیست...
آنهم دردهایی که حتی با تو همراه نمی شوند تا دستان خالی ات را نشان آسمان بدهی...
فقط  و فقط درد است...
دردی جانکاه که تو را می سوزاند بی هیچ ساختنی...
باید سوخت و ساخت...
ساختن با دنیا را نیاموز...
بی دنیا بسوز تا دنیایی نو را بسازی...
دنیایی بی هیچ تعلق...
دنیایی که راحت بتوانی از آن بگذری  و خم به ابرو نیاوری از هر چه نیستی است...
و تمام هستی ات بشود نیستی و عدمی که تو را می رساند به او...
و تو را از جنس باران می خواهد...
وقتی ببارد خشکی را طراوتی می بخشد به وسعت بی پایان آسمان ها...
به دنبال این وسعت می توانی بال گشودن را بیاموزی و آزمون سخت رهایی در پرواز است...
در پروازی بی نهایت...
تا جاودانه شدن...
و این غایت انسان ساختن است در سوختن وجودش...
و این سوختن می ارزد حتی اگر تمام وجودت خاکستر شود...

+... 
قرب خدا در نفی وابستگی هاست. سید مرتضی آوینی...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۰۶
ریحانه خلج ...

باران

آوینی

نظرات  (۱۳)

فقط همین مانده بود که برویم جز فیلتری ها ...
.
پناه بر خدا ...
پاسخ:
چرا...
تعلق ... درد این روزهای من ...
گفتمت که هرچه باشد ، هــــــــــســــــــــــتــــــــــــم ...
.
من به اجابت نزدیک ام این روزها ، چه باشد و چه نباشد ...
پاسخ:
بسوز که می ارزد داشتن تعلقاتی چنین...
اصلا من خودم خواستم همین سخت خواستن ها را ...
.
یامَن الاجابَه تَحت قُبتة ... لبُیکـــ...
.
لبیک ...
کاش بودی و باز تفال می زدیم و باز حافظ ...

یادباد آنکه خرابات نشین بودم و مست
آنچه در مسجدم امروز گم است
آنجا بود ...
.
.
.
پاسخ:
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود...
حافظ حافظی راه انداختید
سلام عزیز
دلیل فیلتر شدن امروز صبح "آوای نور" و وبلاگ بعضی از دوستان عزیزمان یکی از اسکریپتهایی است که در تنظیمات وبلاگ قرار داده اند.

اسکریپتی که باعث فیلتر شدن "آوای نور" شده بود ، اسکریپتی با کد ashoora بود. امیدواریم دوستانی وبلاگشان فیلتر شده به زودی با حذف این اسکریپت به جمع ما بازگردند.

موفق باشید-------------------------------------------------------جمعه ۶ خرداد
سلام عزیز
اولش نتونستم متن شما رو بخونم...
الان که آزاد شدید خوندمت

زیبا مینویسی ....زیبا می اندیشی .... هر بار به پای کلامت مینشینم هر نفسم مثل آه کوتاهی بعد از گریه ی طولانی است... تازه ام می کنی عزیز
خدا خیرت بدهد.
پاسخ:
لطف دارید...
اندیشه ای زیبا ...
۰۶ خرداد ۹۰ ، ۲۳:۴۶ غریبه ایی آشنا
سلام عزیزم زیارت قبول خوش گذشت؟امیدوارم همیشه در همین راه ها باشیدو انشا’الله که گروه قوم الظالمین رو از دعای خیرتون بی نصیب نذاشته باشید.مارو که کاملا فراموش کردید ولی امیدوارم هرجا هستید زیر پرچم سبز امام زمان باشید.
پاسخ:
سپاس همیشه در دل هستی...
سلام.
ممنون ار حضورتون!
خوشحالمون کردید! و متشکر از پست های جذابتون!
بازم بهتون یر میزنم
۰۷ خرداد ۹۰ ، ۱۱:۱۹ محمد هادی کیمیایی
و چه قدر زیباست این سوختن و ساختن...
بگذار بسوزیم حتی اگر نتوانیم بسازیم...
حیاتم سوختن است...
. . .
.
زیارت هوای او قبول...
.
.
یاحق
نوشته هایت همچون د..ل...ت زیباست
پاسخ:
سپاس...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما