فرود...
چهارشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۰، ۱۱:۱۴ ق.ظ
خوب نگاهش کن این همان است؟
همان که تو را فرود آورد؟؟؟
بنگر، دستان سپیدپوشت چگونه آلوده شد به زمین...
و آنگاه که خدا پرسید:
می خورید یا می برید؟
این من سیری ناپذیر بودم که بی اندیشه پاسخ دادم:
می خورم!
آنگاه چه می دانستم لذتها را می برند و
حسرتها را می خورند...
چنین بود سرنوشت هبوطم...
اما تو بگو...
این سیب دلت بود که تو را فرود آورد،
یا حسرت خوردن؛ بر هر آنچه در اندیشه اش غیر از او بود، که چنین تجلی کرد؟؟؟
در این وادی شوریده ماییم...