قیامت در دل رویش...
پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۱، ۰۴:۰۹ ق.ظ
اِذا رأیتمُ الرّبیع فاَکثِروا ذکرَ النّشور
بهار را که میبینید زیاد یادِ قیامت کنید…
ماهی قرمز
در تنگ تنهاست...
سالی که نکوست از بهارش پیداست!...
بهار را که میبینید زیاد یادِ قیامت کنید…
ماهی قرمز
در تنگ تنهاست...
سالی که نکوست از بهارش پیداست!...
میدانی، برای ماهیِ کوچکِ تمام قصه های هفت سینِ سال های کودکیِ ما دریا و تُنگ یکیست؟
آنقدر که باید نفسی می کشد و شاید این نهایت نیازش باشد... و این احتیاج ماهیست به آب، پس در هر آبی زیستن برایش معنا دارد چه تُنگ کوچک و یا دریایی بزرگ ... مهم زنده ماندن است و حیات...
این روزهای تحول و رویش دوباره زمین برای آغازی دگرباره و تحمل رنج و سختی دانه ها برای سر برآوردن از خاکدان هستی برای چیست؟ آیا جز تلاش برای رسیدن به مرگی دوباره است؟ چه کسی باور ندارد که مرگ دیر یا زود فرا میرسد؟ و مرگ از همان آغاز خود لایه ی پنهان و اصل خیزش برای تعالیست... و در این میان همه موجودات عالم همچون ماهیان کوچکی در تنگ هستی در تکاپوی زندگی در پی آب حیات هستند...*
اینجا تفاوت است در میان آب ها... آب، شگفتی آفرینش است برای تمام خلایق و بی آبی مساویست با مرگ... ماهی کوچک جانمان در اقیانوس دنیا غرق می شود اگر نیاموزد هر آبی زیستن واقعی را تضمین نمی کند... اگر بیاندیشیم که حیات ما در همین آب های سطحی ادامه دارد باید خیلی زودتر از عمرمان به نقطه ی پایان برسیم... اما آب های آلوده هم شاید گاهی حیات مقطعی را برای بشر رقم بزند... این آبهای آلوده و گاهی بی نهایت گرم یا سرد سرابی می شود برای ادامه حیات، گرچه سموم موجود و حتی درجه ی دمایش هم گاهی ما را خشنود می سازد که می توان چند صباحی بیش از عمر ماند... اما دریغ اگر ندانیم که ما را برای زیستنی با چنین ذلت نیافریده اند... ما را رهاتر از آن آفریده اند که فقط به ماندن بیاندیشیم و نه به چگونگی اش... ما را برگزیدند تا اثبات کنیم _ هر آبی اکسیرِ حقیقی و شایسته حیات بخشی نیست مگر آب جویباران و دریاهایی که طوفان را پشت سر گذاشته اند و بی خشک شدن در مسیر بهشت در حرکتند...همان آب هایی که در نهایت در زیر شاخساران سبز فردوس برین به هم می پیوندند تا وعده ی حقیقی بهشت را مهمان چشمان بهشتیان کنند با جرعه نوشی از چشمه های زلال و نورانی...
* «محققا در مَثَل، زندگانی دنیا به آبی ماند که از آسمان ها فرو فرستادیم» (یونس، 24)
آنقدر که باید نفسی می کشد و شاید این نهایت نیازش باشد... و این احتیاج ماهیست به آب، پس در هر آبی زیستن برایش معنا دارد چه تُنگ کوچک و یا دریایی بزرگ ... مهم زنده ماندن است و حیات...
این روزهای تحول و رویش دوباره زمین برای آغازی دگرباره و تحمل رنج و سختی دانه ها برای سر برآوردن از خاکدان هستی برای چیست؟ آیا جز تلاش برای رسیدن به مرگی دوباره است؟ چه کسی باور ندارد که مرگ دیر یا زود فرا میرسد؟ و مرگ از همان آغاز خود لایه ی پنهان و اصل خیزش برای تعالیست... و در این میان همه موجودات عالم همچون ماهیان کوچکی در تنگ هستی در تکاپوی زندگی در پی آب حیات هستند...*
اینجا تفاوت است در میان آب ها... آب، شگفتی آفرینش است برای تمام خلایق و بی آبی مساویست با مرگ... ماهی کوچک جانمان در اقیانوس دنیا غرق می شود اگر نیاموزد هر آبی زیستن واقعی را تضمین نمی کند... اگر بیاندیشیم که حیات ما در همین آب های سطحی ادامه دارد باید خیلی زودتر از عمرمان به نقطه ی پایان برسیم... اما آب های آلوده هم شاید گاهی حیات مقطعی را برای بشر رقم بزند... این آبهای آلوده و گاهی بی نهایت گرم یا سرد سرابی می شود برای ادامه حیات، گرچه سموم موجود و حتی درجه ی دمایش هم گاهی ما را خشنود می سازد که می توان چند صباحی بیش از عمر ماند... اما دریغ اگر ندانیم که ما را برای زیستنی با چنین ذلت نیافریده اند... ما را رهاتر از آن آفریده اند که فقط به ماندن بیاندیشیم و نه به چگونگی اش... ما را برگزیدند تا اثبات کنیم _ هر آبی اکسیرِ حقیقی و شایسته حیات بخشی نیست مگر آب جویباران و دریاهایی که طوفان را پشت سر گذاشته اند و بی خشک شدن در مسیر بهشت در حرکتند...همان آب هایی که در نهایت در زیر شاخساران سبز فردوس برین به هم می پیوندند تا وعده ی حقیقی بهشت را مهمان چشمان بهشتیان کنند با جرعه نوشی از چشمه های زلال و نورانی...
* «محققا در مَثَل، زندگانی دنیا به آبی ماند که از آسمان ها فرو فرستادیم» (یونس، 24)