ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

ما اسیران دنیا...

يكشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۵۷ ق.ظ
مرا در منزل جانان چه جای امن چو هر دم

جرس فریاد میدارد که بر بندید محمل ها...

 

ماه تو همه درخواست رهایی از اسارت است...

 

رها شدن از خویش و از نفس و از آتش و از تعلقات؛ تا عبد مطلق تو شدن ...

جایی خواندم که جنید را گفتند:

فرقِ میان دل مؤمن و غیر مؤمن چیست؟

گفت:

دل مؤمن در ساعتی ،هفتاد بار بگردد،

و دلِ آن دیگری هفتاد سال بر یک حال بماند!!!

و نیز گفت:

اساس آن است که قیام نکنی به مراد نفس !!

 

اسارت هم خود دردیست که نفس درگیر آن است و ما با اینکه بدان مبتلایم در باورمان نیست که بیماریم و

دوچار درد ناپیدای اسارت خویش... زنهار تا باور نکنیم درد را، در پی درمانش نخواهیم بود...

 

ابتلا به دنیا و تعلقاتش بندهای بلند اسارت آدمیان است که باید کلید رهایی از آن را هم از تو درخواست کرد...

اللهم فک کل اسیر...

آزادی - رهایی - از تارهایی که به دور خویش تنیده ایم... تا رهایی چقدر فاصله داریم؟؟؟ میشود به اندازه ی

همین شبهای قدری که در راه است برات آزادی ما اسیران خاکی برسد؟

نگاری مرا برد به حال و هوای نوشته های مصطفی مستور و کتابهایی که تا به دست می گرفتم اگر تا انتها

 

نمی خواندمشان به زمین نمی رسیدند... همانجا بود که روی این نوشته بارها برگشتم و کلام وحی را روح

 

عظیم در دل نوشته ها یافتم و به دلم نشست ...

 

هَل مِن محیص؟
                                  آیا گریزی هست...؟
                                                                      آیا...؟


می شود اسارت را فراموش کرد و از دام رنج آن گریخت؟ تا  عمری در تکرار متسلسل گرفتار نیاییم؟

دل هوای باران کرده...


میخواهم منتظر بمانم... منتظر همان عشقی که یک روز می آید... اما صبوری شرط دلدادگی است...

 

بوی باران تازه می آید٬ نکند بوی چشم تر باشد...!

 

بوی ربنای ماه تو ... و شاید ماه دلتنگی های بیشمار این سالها ...

افطار می کنم تمام خاطرات نبودنت را ...

به امید وعده هایی غریب و صادقانه که داده اند که ...

فان مع العسر یسرا. ان مع العسر یسرا...

همــــــانا، بعد از هر سختی گشـــایشــی است...

وقتی بیشتر می اندیشم در این دل شب به کلام نور و نشانه های مبرهن و واضح که همه از پستی و حقارت

دنیا می گویند، رنج و اندوه را بی دلیل ترین بهانه می یابم برای زیستن انسان... چنانکه امام علی علیه السلام

فرمود:

به خدا سوگند دنیای شما در نزد من پست تر و حقیرتر است از استخوان خوکی در دست های جذامی...      

و یا وقتی امام حسین علیه السلام که پس از شهادت علی اکبر ع فرمود: خاک بر سر این دنیا پس از تو پسرم...

پس چه باک ؛ حال که سالهاست دنیایی چنین دون خاک بر سر شده از پلیدی ناجوانمردانش چه ارزشی دارد

که غم به دل راه دهیم از سختی و تلخی های مدام یا بی دوامش؟؟؟ که این نیز بگذرد همچون تمام شب های

روشن و تارش... غمی نیست که گهگاه و دیر می رسم به کنه کلامهای عجیب... اما باید حکمت ها را تا ابد

جستجو کرد...

 

 

 

 

 

...

بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت

خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت

خـسـتـه ام از دیـدن ایـن شـوره زار

چـشـم شـقـایـق نـگـرم آرزوســـت

واقـعـه ی دیـــدن روی تـــــو را

ثـانـیـه ای بـیـشـتـرم آرزوسـت

جـلـوه ی ایـن مـاه نـکـو را بـبـیـن

رنـگ و رخ و روی تـو ام آرزوسـت

ایـن شـب قـدر اسـت کـه مـا بـا همیـم؟

مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت...

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۵/۱۶
ریحانه خلج ...

ماه خدا

نظرات  (۲۷)

سپهرا؟
تو هم که آب....
یا خدا...
دعایم میکنی؟
شافی کم اورده...کم.....
پاسخ:
دل های عاشق کم نمی آورند...
منهم با بغض تکرار میکنم:
ایا گریزی هست..؟؟
۱۶ مرداد ۹۰ ، ۱۳:۱۷ دریــا لبــاس خــاکی پــدرم بود !
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو می گردیم و تو دنبال ما

ماه پیدا ، ماه پنهان ، ماه روشن ، ماه گم
رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما

خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما

کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر
کاش حوّل حالنایی تر شود احوال ما

این سحرها در زلال ربنا گم می شویم
این سحرها آسمان گم می شود در بال ما

ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما

گوشه چشمی به ما بنمای ای ابروهلال
تا همه خورشید گردد روزی امسال ما

"علیرضا قزوه"
ماه را در دست میگیرم و دل را به دریا میسپارم..
تو بگو ؟!
هنوز امیدی به باریدنش هست ؟
فرق زیبایی بود..
التماس دعا
سلام.

طاعات و عبادات قبول...



آیا کسى که در دل شب به طاعت خدا و سجده و قیام بسر برد و از آخرت ، هراسناک ، و به رحمت حق امیدوار باشد، با کسى که در کفر و گناه است یکسان است ؟ زمر آیه ۹



پست زیبا و پر مفهومی بود.

التماس دعا...

یا حق...

چه تماشایی بود آهنگ کلماتی آشنا...باز هوای سحرم آرزوست....من شب قدری دگرم آرزوست...
هَل مِن محیص؟
مصطفی مستور و کتابهایش شاید جز معدود کتابهایی باشند که هنوز بوی خدا میدهند...
هنوزم که هنوز است طعم چشیدن روی ماه خداوند را ببوس از زبان مغزم نرفته است...
اللهم فک کل اسیر...؟آزادی؟رهایی؟الیس صبح بقزیب؟؟؟؟
دعای باران زیباترین دعای عالم است...دعا کنید باران بیاید...دعاکنید آقای بارانهای ناتمام بیاید...
سلام خدا قوت...
التماس دعای وقت افطار
یا مهدی
سلام.خدا قوت...
اگه خدا بخواد جنبشی برای زمینه سازی ظهور امام زمانمون تشکیل دادیم خوشحال میشیم براب اشاعه ی این فرهنگ مارو لینک کنید و به ما سر بزنید و با نظرات سازنده تون راهنمای ما باشید
یامهدی
فان مع العسر یسرا. ان مع العسر یسرا...
همــــــانا، بعد از هر سختی گشـــایشــی است
پادشاهی درویشی را گفت: جمله ای بگو که در لحظات غم، شادم کند و در شادی غمگینم کند؛ درویش گفت: این نیز بگذرد
سلام

دنیا بی اهمیت تر از آنی است که فکرش را می کنیم ... و هر کار ِ خدا را حکمتی است که ما از درک ان عاجزیم ... اگر انقدر باورمان زیاد بود که هر اتفاق این دنیا را خدایی میدانستیم ، اگر ظرفیت وجودی مان زیاد بود ، هر مشکل و مصیبتی را براحتی تاب میاوردیم ، مگر زینب (س) الگوی مان نیست ، سنگین تر از ان لحظه که در گودال دست بر زیر پیکر برادر میبرد و رو به آسمان بلند می کند که خدایا این کمترین قربانی را از ما بپذیر ؟ !!! مصیبت از این بالاتر ، سختی از این بیشتر ؟

دنیا را به دنیا خواهان میسپاریم و دل به دل خدای خوبمان میدهیم ...

دعای هر روزمان این باشد که از نور خداییش برقلبمان بتابد و معرفت مان را فزونی بخشد ...

در دعاهایتان یادم کنید .
مهدیا:
نامت را ازمیان ابرهای سپید
همچون گلی ازگلهای امید
جداساخته وآن رابانورطلائی خورشید
وشکوفه هایی ازستاره های روشن وزیبا مزین کردم
وبرطاقچه ی زندگانیم قراردادم و
آسمان دیدگانم رابه تمنای وصال تو روشن دیدم
واشکهایم،که همچون قطرات شبنم
برگل هایی زیباکه به امید وصال تو سرازخاک بیرون آورده بود
قرار دادم
واینطورانتظار رادرخود عجین کردم
که شاید روزی دوباره خورشید عشق
ازپس ابرهای امیدبیرون آید
وبا نور روشن خود چشمان منتظرانش
را روشن سازد.....
(مطالبتون مثل همیشه بود، ز ی ب ا)
پاسخ:
اللهم عجل لولیک الفرج...
من ...
شب ِ قدری دگرم ..
آرزوست . . .
می ترسم!
همین...
به خودم می گویم

خاک بر سرت بعد از علی اکبر ح س ی ن
و این تصویر
و این دست ها

غرق در این آب زلال
چه می کند با دلم........
چه تماشایی بود آهنگ کلماتی آشنا...باز هوای سحرم آرزوست....من شب قدری دگرم آرزوست...
هَل مِن محیص؟
مصطفی مستور و کتابهایش شاید جز معدود کتابهایی باشند که هنوز بوی خدا میدهند...
هنوزم که هنوز است طعم چشیدن روی ماه خداوند را ببوس از زبان مغزم نرفته است...
اللهم فک کل اسیر...؟آزادی؟رهایی؟الیس صبح بقزیب؟؟؟؟
دعای باران زیباترین دعای عالم است...دعا کنید باران بیاید...دعاکنید آقای بارانهای ناتمام بیاید...
سلام بر لحظه‏ هایی که تو را آوردند!

سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه ‏ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!

سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏ السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!

سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!

سلام بر تو، شباهتِ بی‏ شائبه محمدی!

سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

*تا خدا هست و خدایی می کند، مجتبی ( علیه السلام ) مشکل گشایی می کند...

دعوتید ...
سلام
زیبا نوشته اید.
همانطور است که میگویی. دنیا ارزش غصه خوردن ندارد.
نباید غم به دل راه داد،
فقط می ماند یکی،
که درمان ندارد؛
غم یار و غم یار و غم یــــــــــار ...
خط امانم بده

تا شب تقدیر را

با سر زلف کجش

نامه نگار ی کنم......
سلام
" برزخ آمد"

پس از مدتهای مدید آپ شدم و حضور شما دلگرمی ماست ...

در سه موقعیت :
1." ... تا ناکجا آباد؟؟؟"
2. "کلاهی به بزرگی یک دنیا عمر در صدا و سیما بر سر تماشاگرها"
3."جریان انحرافی از کی تاحالا...!!!"

در این ماه دعا کنید از برزخ افکارمان رهایی پیدا کنیم

منتظر شما در وبلاگم هستم
یاحق
به یک مهمانی مجازی دعوت شدید
دیدی وقتی یک نفر راهی کربلاست چطور بیحال و بی جان و بی دل میشوی میروی تکیه میدهی به دیوار نگاهت را میدوزی به پنجره ی اتوبوس التماس میکنی یک یکی شان را که سلام من بیچاره را هم ......دیدی وقتی یک نفر از کربلا برمیگردد چطور میروی گرد و غبار روی لباسش را اهسته آهسته میروبی و به چشم میکشی و میبوسی و میبویی و ذل میزنی در چشمهایش که حالا خیلی با آن چشم های هفته ی پیش فرق دارد...حالا این رفیق ما چند روزی میشود برگشته و هنوز شب ها سرش روی دامن اقاست..هنوز شب ها نگاهش را میدوزد به بیرق ارباب و رقص ان بیرق در نسیم شبانگاهی کربلاست که میخواباندش......حاضرید بساط دیوانگی شب جمعه ی این هفته مان را ببریم در خانه ی کربلایی علی اکبر؟

هل من ناصر؟؟
پاسخ:
یا علی گویم تا کربلایت یا ح س ی ن...
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند
.
.
.
سلام
زیبا بود...
التماس دعا
اما باید حکمت ها را تا ابد
جستجو کرد...
.
.
.
ایـن
شـب قـدر
اسـت
کـه
مـا بـا همیـم؟
مـن
شـب قـــــدری
دگــــر
م
آرزوســـت...
.
.
.
.
سپهرا
امشب
شب ِ آقازاده
حضرت ع ل ی ا ک ب ر است...
علی اکبر که برود
بعد میشود
شب ِ سقا
بعد شب ِ عاشورا
ظهر عاشورا
اسارت
و
بعد
پدر هم میرود...
امان از دل زینب...
امان از دل موعودمان...
.
من شب قدری دگرم آرزوست ...
قلمت نور بانو
التماس دعا ...
.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما