معجزه...
میدانید معجزه چیست؟
اصلا به معجزه در این روزگار اعتقاد دارید؟
من نمی دانم معجزه چیست...
درست از دیروز نمی دانم!!!
همین دیروز که دلم ریخت و نگاه مهربان عالم را در اعجاز بند بند یک دل احساس کردم... فهمیدم معجزات در یک نیمه از روز روشن این روزگار هم می تواند جاری شود...
کافیست روشن شود دلت به خواندنش در شادی و غم...
من معجزه دیدم؛ معجزه شنیدم معجزه فریاد شد برتمام اندیشه هایم، نه اینکه من خوب باشم خوبی کرده باشم نه!!!
من از اقیانوس سخاوتش پر شدم حتی آنسان که در یادش نبودم...
وقتی حسش کردم و فهمیدم می تواند این روزها هم معجزه اش اتفاق بیفتد و بر دلهای تاریک نور ببارد و باران...
و او نزدیک است و معجزاتش نزدیکتر...
خیلی نزدیک به ما و نزدیکتری که خدا همیشه آنجاست ...خود خدا ... او که همیشه همه جا هست...
که او به همه از رگ گردن نزدیکتر است و او در قلبهاست...
دستت که برود به سمت آسمانش...
نه اشتباه گفتم... حتی اگر آغوش هم نگشایی به سویش...
باز هم او بی نهایت می بخشد...
به وسعت بی کران کرامتش...
معجزه را همیشه مصحف مقدسی می دانستم که به رسولش و تنها به خاصان و مقربان درگاهش ارزانی می داشت...
و دیروز آیات همان مصحف معجزه ای دیگر را به رخم کشید...
حمد و یس معجزه کردند... و اعجاز کلام وحی چیز عجیبی نیست! وقتی سخن او باشد که مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم...
سپیدی کلامش که پایان ناپذیر است معجزه آفرین هم هست...
معجزه ای برای دقایق غمباری که بر دل تاریکم می گذشت و خواندشان التیامی بود بر رنج...
و نورش مرحمی که از آسمانش رسید و مرحمی بی مانند بر تمام زخمهای ثانیه ها ...
به وسعت آبی بی کران دلهایی بی مانند که دست گشوده بودند به یاری جستن از مه و مهر و خورشید و نور و هر چه روشنی است...
و نور بارید بر سپهر دلهایشان و از اوج افلاک و به نظاره نشستن مژده ی بخشایشی که از آسمان رسیده بود...
نمی دانم که گفت، و کدامینشان؟ که هر که راز گوید با یار محرم شود در سلسله اغیار...
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند...
و محرمترین یار تمام عالم از عشق، از رمز و راز و از روشنی حتی از من تاریک هم می شنود...
که او شنواترین شنوای عالم است...
یا سامع الدعاء...
تو را حمدی بی پایان سزاست که تو سریع الرضا هستی...
پس اینک...
اغفر لمن لا یملک الا الدعاء...
ببخش کسی را که جز دعا مالک چیزی نیست...
ببخش که غفران و گذشت شایسته ی توست و بشر دست خالیش پر از مهربانی بی نظیر توست...
باشد گه از سپاسگزاران درگاهت باشیم بر هر دم و بازدم نفس ، و از حیات جز فنا شدن در تو نجوییم که هر نگاه تو معجزه ایست و تو هر دم معجزه می کنی و دریغ و افسوس ما غافلیم...
الهی :
اسئلک بحقک و قدسک، و اعظم صفاتک، و اسمائک، ان تجعل اوقاتی من الیل و النهار بذرک معموره، و بخدمتک موصوله...
از تو می طلبم به حق ذات مقدست و بزرگترین صفات و نامهایت، که اوقات شب و روزمان را با یادت آباد گردانی و ما را پیوسته در خدمت خویش قرار دهی ...
بلکه شرح دهی این دلهره ای که از دیشب به جانم انداختی ...