من خسته ام...
ساعتم را کوک کرده ام به وقت عاشقانه ها... جایی حوالی خواستن تو...
نسیم را استشمام کرده ای؟ از میان آسمانِ ابری عصر که بگذری،
کسی منتظر است تا سرشار از طراوت عطر ناب زمین ،
در زمان عاشقی سحرگاه،
تو را در آغوش گیرد...
فقط لطف کن و کمی زودتر بیا ...
من خسته ام!
+چند وقت است دست و دلم به قلم نمی رود اما از امشب باز می خواهم به اجبار ترنج بنویسم...