ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

من و تو در عاشقی...

دوشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۰، ۰۲:۰۴ ق.ظ

 

هر ساعتی که می گذرد دفتری دگر  از نو سیاه می کنم از برایت...اما خودت که می دانی حرف دلم  تمامی ندارد از برای تو ...

مانده ام میان این همه کلمات و جملات که تن را اسیر زمین کرده است و با تعلقات عجین...مگر ما را چقدر فرصت عاشقی داده اند که بی دریع به تباهی سپرده ایم تمام فرصت هامان را؟؟؟

عشق که می گویی آنچه ذهنت درگیرش می شود چیست؟هیچ اندیشیده ای در این ماندن تن بر زمین؟

این کلیدهای سیاه در این صفحه ی سپید این بار نمی خواهد به دادم برسد... چشم بر هم می زنم و تصور می کنم که عشق همان تعلق است یا تو عشقی؟ باید انتخاب کنم که از ازل مرا مخیر آفریدی برای همین لحظه...

اندیشه پر می خواهد برای بال گشودن... و اما هنوز هم هوای عاشقی است که نفس را برایت زنده می خواهد تا بکشی اش به جرم عاشقی با همین تن خاکی ات... آنهم سالهای سال... و شاید آن به، که بگویم سالیان دراز  آن هم دور از تو...وه که چه جان سخت است این تن فرسوده و نا لایق برای عاشقی... اما نمی شود عاشقی سنگینتر از آن است من درگیر و دارش دوام بیاورم؛ خوب که می نگرم تو عاشقی و من اگر هنرم باشد و تو توانم دهی،آن هم به عشقت؛ انتهای توانم این است که معشوقت شوم ... که تو خود عاشقترینی در قاموس گیتی، وقتی که بیشتر از خویش به من نزدیکی... و نخوانده اجابتگری و هر آینه بدانم که تو دوست ترم داری، باید که جان ببازم از شوق درک این عشق...بدان که این من نمی فهمم عاشقی کردنت را، که زنده ام هنوز بی تو... عاشقی را نمی دانم وقتی تو را هنوز از خویش باز نشناخته ام...

هر"منی"از پس نگاه خیسش در شب دیجور بی تابی و بی قراری هایش "تویی" را می طلبد... و هر گاه تویی که هر آئینه مخاطب خاصی شده ای اینک برای من، ولاکن در عام عالم، عام ترین مخاطب هستی که می شناسمت به مهر... حال هر من را تو اگر پذیرفتی، آنگاه است که عشق پدیدار می شود میان عاشق و معشوق ...

این ترجمان ناگفته های دل من است از عاشقی... و شاید یک محاسبه ی نابرابر لطف بی پایان، با یک وجود فانی و اندک... حال هر چه بوده جان دلم می گوید، حتم دارم عشقی عمیق در میان است که تو بر خویش فتبارک الله احسن الخالقین خطاب کردی بر این تکمیل آفرینش مطلقت...

حال به قدر دلت عاشق باش... عاشق او ... که تنها اوست که از بدو وجودت در ریشه های افسونگر خاک تو را معشوق خواند تا بر روحش سجده روا دارند که، تو روح دمیده شده اویی و کالبدت تنها جسمی است که امانت دار باری شد که بر دوش هیچکس یارای کشیدنش نبود و تو خود به اختیار بر شانه های ستبر اما کوچکت دعوتش کردی تا ثابت کنی اگر تو مرا عاشقی من هم اراده کرده ام تا معشوقی شوم برای بی نظیرترین بی همتای عالم...

والله که بی تو؛ مرا خانه حبس می شود...

 

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست...

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۶/۲۸
ریحانه خلج ...

خدا

نظرات  (۲۶)

....
سلام وب حالبی داری به ما هم یر بزن در ضمن اگه مایل به تبادل لینک هستی منو با نام تنهایی لینک کن بهم خبر بده تا منم لینکت کنم
به قدر دلم عاشق می‌مانم!
قرب خدا در نفی وابستگی هاست.

شهید سید مرتضی آوینی
.
.
.
لذت بردم !
با سلام و تشکر از دعوت در جمع...
موید باشید
والله که بی تو؛ مرا خانه حبس می شود...

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست...

...
هر"منی"از پس نگاه خیسش در شب دیجور بی تابی و بی قراری هایش "تویی" را می طلبد...

بیا و دیوانگی ات را با من هم قسمت کن، سپهرا!
که این "من"ِ محاسبه گر ِ منطقی ِ محض، خسته ام کرده ...

کاش این سیل بنیان کن راه خانه ام را بیابد و نیستم کند ، چون تو.
سلام خوفی ؟ وبت خوشمله ...پیش منم بیا
قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر ...
۲۸ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۱۱ ارام فرشبافان
سلام از حضورتون تشکر . وب زیبایی دارین موفق وشاد زیر سایه ی حق
سلام
دوست من خیلی زیبا بود مثل همیشه ی نوشته هایت...فقط شما که اینقد زیبا می نویسی علائم نگارشی مثل کامارو رعایت کنید خیلی زیباتر میشه...
ببخشید من جسورانه انتقاد کردم
التماس دعا
سلام عزیزم.....

دعا می کنم هر لحظه ات چون بهاران باد.........
پاسخ:
دعا...
چقدر اینجا رو دوست دارم من .....
پاسخ:
...
من هم اینجا رو خیلی دوست دارم........
پاسخ:
...
امام خامنه ای
در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛

وچه حکیمانه گفت آن دانشجوی شهید:

تو اگر قاسم نیستی ، اگرعلی اکبر نیستی ، اگر جعفر و عبدالله نیستی ، لااقل حرمله مباش !

یا علی
۲۹ شهریور ۹۰ ، ۰۰:۴۹ هیئت سایبری الرحمن
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
قسم به آنچه که میدانید
و
قسم به آنچه که نمیدانید که
این شب ِ جمعه از آن شب جمعه هاست...
.
این شب ِجمعه ی هفتم میرویم
-خط تیره-
همان اولین خانه ای که میزبان هیئت شد و الان شش شب جمعه هیئتی
از آن شب میگذرد و
-خط تیره-
عازم عراق ح س ی ن است.
یک تنه قرار است دل "الرحمن" ی ها را بردارد و ببرد کربلا.
.
.
هفت خان کربلا -خط تیره-...
این شب ِجمعه از آن شب هاست...
.
خیمه ی عزای حضرت ارباب را این هفته، پنج شنبه 31 شهریور
رأس ساعت صفر عاشقی(00:00)
ـــ خــــــــــــــط ِ تیـــــــره ــ میزبان خواهد بود.
.
.
http://khate-tire.blogfa.com
مگر چقدر فرصت عاشقی هست....

............................

باز هم مثل همیشه عالی بود...
....
۲۹ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۵۳ تنهاترین ستاره شب
...

امام علی علیه السلام:
کسی که در عاقبت کارها بیش از اندازه فکر کند شجاعت ندارد.
سلام و عرض ادب...

یه سوال:

شما در هفته چند بار گوشت می خورید؟؟؟؟

چه نوع گوشتی می خورید؟؟؟

نوع دیگه ای از گوشت هم تا حالا خوردین؟؟؟

برای گرفتن جواب حتما یه سری بزنید.

به روزم با پستی متفاوت در این زمینه....

منتظر نظرتون هستم.

التماس دعا....

یا حق...



×××××××××××××××


ممنون از اینکه تشریف اوردی
........
سلام
ممنون



خیلی خوب
سلام.
ممنونم که همیشه بهمون سر میزنی و لطف دارید.
شرمنده! اینترنتم قطعه و الام کافی نت هستم، فرصت خوندن پست های خوبتون رو ندارم

روزى پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله با امیرالمؤمنین فرمود:
یا على ! مى خواهى تو را به چیزى مژده بدهم ؟
على علیه السلام عرض کردم : بلى ، پدر و مادرم به قربانت ! تو همیشه مژده دهنده هر چیزى بودى .
فرمود: جبرئیل ، نزد من آمد و از امر عجیبى مرا خبر داد.
على علیه السلام پرسید: امر عجیب چه بود؟
فرمود: جبرئیل خبر داد که هر کس از دوستان من ، بر من تواءم با خاندانم صلوات بفرستد، درهاى آسمان به روى وى گشوده مى شود و فرشتگان هفتاد صلوات به او مى فرستند و اگر گناهکار است گناهانش مى ریزد همچنان که برگ درختان مى ریزد و خداوند متعال به او خطاب مى کند: (لبیک یا عبدى و سعدیک ) .
سپس به فرشتگان مى فرماید:
(ملائکان من ! شما به او هفتاد صلوات فرستادید، اما من بر او هفتصد صلوات مى فرستم .)

سلام دوست عزیز
آپم ومنتظر حضور سبز شما در خیمه غریبم
...
والله که بی تو؛ مرا خانه حبس می شود...

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست...


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما