ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

من یا او؟ تو بگو...

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۱، ۰۴:۱۳ ق.ظ
_ گاهی انقدر دلت گرفته که دوست داری یه مشت سنگ برداری و بزنی شیشه احساست را بشکنی...
اصلا دنبال چی میگردی تو این قاب خالی، خب سنگ را بردار بزن خودتو خورد کن، تو که همش دنبال خودت اینجا می گردی؟ میدونی اگر آدمش بودی الان باید کجا بودی و حالا اینجایی؟؟؟
_ که چی؟ خسته ام.... چیه باز دارم راه را اشتباه میرم؟ با خودم بودم، بازم تو اومدی؟
چی که چی؟ من نرفته بودم که بیام، این تویی که یادت میره منو ببینی!راستش را بخوایی دارم یقین پیدا می کنم  که نمیدونی، خیلی عمیق هم نادانی! اشکال از تو نیست از منه، که تو رو به خودت نمیارم... اصلا رک میگم عین خودت ... اشکال از خودِ خودته!!!
_ از من؟
بله شما!!ادم مدعی و هیچ... همین!
_ خجالت نکش باز بگو...
میگم منتظر باش... اگر یه کم با من همراهی میکردی الان این وضعت نبود! شاید یه کم فقط یه ذره برای دلتم که شده انسان می شدی!
_ هی یادت باشه تو توهین را شروع کردی! مگه آدم نیستم؟
باشه یادم می مونه! نگفتم نیستی _ فقط آفریده شدی آدمی باشی، که اون میخواد_ نه آدم خودت و دلت و فکرت...
_ خب از کجا که دلم جای...
جای؟ جای چی؟ چرا حرفتو خوردی؟ بازم ... نقطه؟ چرا هر وقت کم میاری میری سراغ این ...
_ پس کجا برم تو بگو؟ جز اینه که بعضی حرفا را نباید زد یا اصلا نباید نوشت؟ درست ترش اینه که نمیشه حرف دل را بنویسم میشه ... نقطه!!
ببین بی تعارف بگم داری با خودت کلنجار میری که منو دور بزنی دوباره!اما بهت بگم بدون!اینم که میگی نیست! اگر تمام دلت جای اون بود که این حال و روزت نبود...برو _ برو خودتُ دوباره فریب نده بازم راه خودت را برو...
_ آره، آره... راست میگی! برای اولین بار با تو موافقم حرفت درسته... اگر دلم جای او بود که نمی گرفت... اگر دلم برای خودم نبود و به حرفم نمیرفت که آنقدر _ من _ نبودم... میشدم _ او _ ...
 
حالا شد یه حرف حساب...
 اگر 
من  نبودم... میشدم  او ...

+وجدان نگاری...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۱۲
ریحانه خلج ...

عشق

تو

نظرات  (۱۰)

موفق باشید !!
سلام
خوشم اومد
یا علی
سلام

از این گفتگوهای درون زیاد داشتم و دارم اما ، بازم آدم نشدم ...
شاید من ِ او
سلام
وبلاگ ما آپ شده با مطلب "حالا شما بگید؟آری ، نه" منتظرتون هستیم تا نظرتون رو در مورد جمهوری اسلامی بدونیم.با تشکر
یا علی مدد
سه نقطه
فریب
وجدان
حرف حساب
من
"او"

به سرانجام رسید
بهار است که آسمانی میکند حدیث یار را در خلوت افکار..

سلام، آمدن بهار مبارک عزیزم
اشکال من این است که آنچه را که ادعای تقدیم کردنش را هوار میکنم٬ دو دستی چسبیده ام تا ادعای "منطقی بودن"م خدشه دار نشود...

راستی
ساختار شکنی زیبایی بود عزیز
تا بحال این سبک نوشتنت را ندیده بودم
لذت بردم
سلام
پس حلّاج "انا الحق" گفتنش بی خود نبود!
...
...
...
هو العلیم...
۱۲ فروردين ۹۱ ، ۲۳:۱۲ نای دل فقط آه
یا من لا هو الا هو...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما