ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

همزاد لحظه ها...

شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۰، ۰۴:۴۱ ب.ظ

مرا با تو حرف هاست اگر شنوا باشی... که تو شنواترینی و من غافل ترین ...
آنقدر ناگفتنی هست که هرچه این دفتر نقش سپیدی ها را سیاه کند باز هم مانده ام با انبوهی از واژه هایی که همیشه برای از تو نوشتن کم آورده اند... و حجم دل را کجا می توان در کلماتی جای داد که هیچ احساسی ندارند حتی از گذر زمانهایی که بر ما می گذرد به شادی و اندوه و فراق تو ... و عمق دلتنگی ها، آنجایی است که نفس هم، هم پایی نمی کند تا آتش شعله ور درونت را بیرون بریزی به نگاشتن الفبای بی کسی ها که هر کس را تو کس بودی بی کس نشد...
 

کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم

 که دل چه می کشد از روزگار هجرانش...



این دفتر مجازی و صفحه ی ماورایی اش که این روزها قلم زبان خسته ی من است و همزاد روزهای جدایی، تنهایی و رهایی؛ نگارنده عشقت شد، تا بنوازد جان و دل را به آهنگ و نوایی غریب... غربت داشتن در دیار حبیب بس جانگداز است و دل را تاب این مستوری و پرده پوشی ها نیست... بگویمت که چه ها می گذر در دل این ذرات به هیجان آمده و محال اندیش، که تنها تو میدانی و بس... قلم نگار دلم از عدم خبر آورد مرا که از ازل مست چشمت بودم و در عهد جاودانه الست جز تو را بلی نداده ام... اما حال که چندیست در وعده گاه خوف و رجا سکنی گزیده ام، به اجبار آن دم که سیب سرخ بهشت را به گندمی بفروختم که هبوطم نصیب شد...و اینک که از حکومتت راهی برای فرار نیست این دل رمیده را؛ و باید قرار کرد در عهد بی قراری های مدام ...با دلشکسته وقوف کرده ام در آوردگاه حیاتی که ملزم به ماندن در آنم؛ و بدان شرطی که تو مقرر کردی که باید زیست تا زمان تو را دریابد و به پایانی که من مقدرش داشته ام رضایت جو که همه هستی از آن من است و لاغیر... و من سر به زیر تسلیم امرم تا چونان که تو آموختیم که ، امر من است و جز آنچه می خواهم نخواهد شد... امانت می دهم و واپس می گیرمش، می آزمایمت و پاداشت می دهم، جان می دهم و جانانت می ستانم...و جز در دایره عشقم تسلیم مشو که این عطای کثیر است و تو را هرگز به قلیل نخوانده ام... پس دست بر سینه بنه اینک و هماره  ندا در ده که تسلیمم...
 تو حکم کن، که حکم تو جاریست بر هر آنچه آفریدگار و خالق آنی...بگرفته از آفرینیش ذرات غبار و کوچکتر از آن، و از هر مخلوقی که نفسش برون  ز سینه شود به اذنت که  همه به اشاره ی کون فیکون موجود شده توست...
در این حیرانی نه فقط بی پناهان را پناهگاه تویی که...
...تو همه بود و نبودی...
 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۶/۲۶
ریحانه خلج ...

خدا

نظرات  (۱۶)

.....
پاسخ:
.....
تو بمان با من
تنها...
توبمان....
پاسخ:
در این حیرانی ها...
سلام
ای نَفَس و نَفس ِ من...ای عشق...تو همه بودی و نبودی...
یا علی
سپهرا

سپهرا..

چه کرد این متنت با دلم...


یاد ندبه... هل من معین فاطیل معه العویل و البکا؟؟؟
کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم

که دل چه می کشد از روزگار هجرانش...

من لال شوم بهتره رفیق.......
پاسخ:
...
مرگ بزرگترین لطمه حیات نیست، بزرگترین لطمه حیات آن چیزی است که در عین حیات در درون ما می میرد....
....
۲۷ شهریور ۹۰ ، ۰۰:۴۵ خورشید عالم تاب
خیلی قشنگ بود


باش.
پاسخ:
مانا باشی عزیز...
خیلی وقت ها

مهمترین حرف میان دو نفر

همانی است که هرگز به هم نمی گویند . . .
------------
--------------------
------------------------
سلام
ممنون از حضورتون
خداوند،

می اندیشم امروز آن روز است

که پس از مرگ و خفتنی کوتاهتر از زندگانی دنیا ، زنده و حاضر،

بازگشته و در محضرت حاضرم ......
۲۷ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۵۷ تنهاترین ستاره شب
واقعا راست میگن هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند...
تبریک میگم بهت به خاطر این طبع لطیف و زیبا...
باش برای همیشه
پاسخ:
زیبانگری عزیز مهربان ...
تو همه بود و نبودی
.
.
.

من و یک لحظه جدایی

نتوانم . نتوانم

بی تو زنده نمانم

بی تو من در همه ی شهر غریبم!
پاسخ:
چه جهان تاریک است...
دیروز برایت نظر گذاشته بودم عزیز
اما ظاهرا ناموفق بوده .........

...
و جز در دایره عشقم تسلیم مشو که این عطای کثیر است و تو را هرگز به قلیل نخوانده ام...
پس دست بر سینه بنه اینک و هماره ندا در ده که تسلیمم...

الهی تسلیما لامرک ...
در کدام ندبه ی دلدادگی بخوانمش ؟ ...
سلام
چه مناجات قشنگی! حظ کردم.
خصوصا تک جمله آخرتان

موفق باشید
التماس دعا
و اگر رضا باشیم و اگر تسلیم ، شاید بنده مان بخواند ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما