ورق...
دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۰، ۰۲:۳۱ ق.ظ
حس می کنم...
کتاب زندگی ام این روزها کُند ورق می خورد_ که به تـــو نمی رسم...
سکوتــــــــــــ ِ صدای هر ورق طولانیست ...
_ فاصله _
و بعد، تنها یک ورق...
زجر آور است، این نرسیدن هایم...
خط بزن مرا، در میان فاصله ها...
تا به تــــو برسم...
تو را با من ... محبت .