کُنج خرابه...
سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۳۴ ق.ظ
دختر که باشی در آغوش پدر، دیگر بهشت نمی خواهی!
امــــــــا، تو گویی روایت عاشقان، فرق دارد...
آنجایی که، اینبار کُنج خرابه...
ســـــــــر سرخ پدر، سه ساله ای را بهشتی می کند...
امــــــــا، تو گویی روایت عاشقان، فرق دارد...
آنجایی که، اینبار کُنج خرابه...
ســـــــــر سرخ پدر، سه ساله ای را بهشتی می کند...
آهسته تر بخوابان عمه!
اولین بار است خشونت خاک را تجربه میکنم.
نازبالشی از زانوان مهربان بابا، دستهایی که آشفتگی موهایم را، به نرمخندی سامان می داد، همسایه ی لحظه های خوابم بود...
منبع:کتاب شکسته دل کوچک من/محمدرضاسنگری