کی می باری بارانــــــــــــم …
يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۱، ۰۲:۴۷ ق.ظ
عشق است که دل را دل میکند و اگر عشق نباشد دل نیست آب و گِل است … استاد شهید مطهری
ساده است از بی دلی های روزگاران گفتن... از دلیل بی دل شدن... از هجران و داغ انتظار… راستی تــــــــو می دانی چرا این روزهایِ پُر از هیچ ما نمی گذرد؟! آه که این روزهای سخت نبودنت هیچ می شود در هیچستان خیالم ...
میدانی زخم های فراق تـــــــــــو به من آموخته اند قناعت کردن را؟ و ندیدن های همیشه ی چشمانم تـــــــــــو را؛ عجیب به عادت نشسته…
من خسته ام از این همه تکــــرار کویـــــــــر در برهوت وادی تنهایی ام … و عمریست عاشقانه بر سر راهت چشمانم را به اشک آذین بسته ام، تا شاید نسیمی برآید و ابرها را جابجا کند از پیش خورشید وجودت…
بگو کی می باری بارانــــــــــــم …
کمتر سهمی از سیراب شدن داریم
کمتر لب های خشکمان طعم باران را می فهمد...
و اینها تازه وقتی خواهد بود که به باران فکر کنیم!