گرفتارِ زمینِ دلـــ...
جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۴۵ ب.ظ
سالهاست همه دروغ می گویند...
حرفِ عاشقی، فقط کارِ دل نیست...
چشمانت،
دل و دیده را عاشق می کند...
و بعد...
می اندیشم، چه بذری کاشته ای در میان سیاهی چشمانت،
که ناگهان این چنین رشد کرده در دلم؟...
جنس مرغوبِ بذر مِهربانی چشمانت،
طعم عسل دارد و رنگ آسمان...
و اینچنین است که،
عشقت،
سخت مرا گرفتارِ زمینِ دلم کرده است...
اى دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردید؟ حضرت فرمودند:
اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ، فُقِدَ الْنَبِىُّ وَ ظُلِمَ الْوَصىُّ، هُتِکَ وَ اللّهِ حِجابُهُ.
(شب را) صبح کردم همدم غم و اندوه. پیامبر از دست رفت، به جانشین او ظلم شد و قسم به خدا که حریم او شکست.
بحارالأنوار، ج 43، ص 156