این روزهای نگارشِ عاشقانه هایت به روایت ایام به تو می توان رسید...وادی اول اندوه؛ راه را پیمود و ...اینک در گذر زمان تو بی سفیر شهیدت، در آستانه ی دشت بلایی...و آزادترین یارت و نماد حریت کربلا سر بر دامان پر مهرت می گذارد تا اول فدایی دشت جنون باشد...پیش او تو بر عروج سفیرت گریسته بودی...وهمچنان در آغاز راهی بودی که پایانش بی یاری بود...و آن بسیار که خود را یارت خوانده بودند... بر سر عهد و پیمان نبودند... هنوز مانده تا عصر روز دهم، و شاید اینک که زمان به ساعت عاشقی کوک است... عاشقانه ترین دیدار بی تکرار عالم در راه است...و خون و عطش در انتظار... هنوز مانده تا بی یار شدنت...
هنوز حبیبت هست. زهیر هست و ...هنوز دشت آماده خون گریستن نیست... هنوز خاک برسر نشده این دنیای دون...1 هنوز هل من ناصر تو را جز سکوت و نامردی های کوفیان پاسخی هست...
امده ام بگویمت، گهواره هنوز می جنبد... و کمرت نشکسته آقا...2 تا علمدار هست در اوج سوزناک عطشِ کودکان، فرات موج می زند و مجال امید در قافله ات همچنان جاریست...
هنوز مانده تا روز تو ... هیچ روزی مثل روز تو نیست...3 هنوز خیمه ها و گوشواره ها...بگذار روضه نخوانم که...هزاران سال است حضرت بارانم، از صبح ازل تا شام ابدی مظلومیت تو خون می گرید...و مـــــــــادرت...آه ... مادرت...در انتظار...
1. آقا امام حسین با شنیدن خبر شهادت علی اکبر گفت: علی الدنیا بعدک العفا، بعد از تو خاک بر این دنیا
2. زبان حال ارباب در سوگ علمدارش: اَلْآنَ اِنْکَسَرَ ظَهْرِی برادر کمرم شکست؛ وَ قَلَّتْ حِیلَتِی چاره ام کم شد؛ وَ انْقَطَعَ رَجائِی امیدم قطع شد...
3. فرمایش امام حسن مجتبى علیه السلام خطاب به برادر بزرگوارشان که مى فرمایند: «لا یوم کیومک یا أباعبدالله؛ یا ابا عبدالله هیچ روزى همانند روز تو نیست...