ماهی را، شوقی بَهرِ آب نیست،
وقتی در آغوشِ بَحرِ عشق، آرمیده...
دریا، دریا...اقیانوس، خشک شد...
ولی ...اشک ها بر او،
هرگز خشک نمی شود ...
که او "قتیل العبرات" است...
أنا قتیل العبرة.لا یذکرنی مؤمن الا بکی...من کشته اشکم؛ هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آن که اشک چشمانش جاری می شود...
قال ح س ی ن علیه السلام... بحارالأنوار، ج 44، ص 279