ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه عشق» ثبت شده است

۴۰ روز مانده تا ماهِ تــو ،

و عطر سیبی که پیچیده در هوای پاییزیِ دل ما...

اعداد و ارقام،

در جانِ واژه ها سخت تاب می آورند،

وقتی سخن از توست...

و دگرگون میشود رخِ برگ ها، بر درخت حیاتِ جهان...

که بعد از بهارِ وجودت، دنیا سرخ شد و فقط برمدارِ خزان گشت و بس...

 

بوی سیب

 

 از هرم عطش ذوب دل خاتم شد،
 در هفت سما اقامه ی ماتم شد ...

 

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۰۲:۴۶
ریحانه خلج ...

گاهی وقت ها، شبی سخت می گذرد و انگار به سحر نمی رسد...

و شاید امشب، از آن شب هاست...

از آن شب هایی که بی تو در عمق ظلمت ها، تمام فرشتگان زانوی غم در آغوش گرفته اند...

و دل ناکام ما هم، بی تو در جستجوی گام های عشقت،

شام غریبانی دگرباره را در کویر داغ و تفتیده جهنم دنیا، طی می کند...

و گویی بی تو تا ابد، سحری در پی این شام های غربت ما نیست...

راستش را بخواهی، آتش شعله ورِ دلتنگی هایِ دل بی قرارِ من هم، امشب سخت زبانه کشیده...

و من در دل تار امشب، بی چراغ؛ آمده ام...

آمده ام، تا در کنار تمام آنهایی که چشم انتظار تو،

غریبانه تقدیری سرشار از بیداریِ قدر را طلب می کنند،

بنشینم و با تمام بار سنگین گناهی که بر دوش میکشم سر به زیر انداخته و اعتراف کنم،

به تلخی روزگار نبودنت ...

و بلند بلند، بغض بی تویی ها را گریه کنم...

تا شاید، تــــــــــــو نگاهم کنی...

امشب هم سخت محتاجم به مُهرِ مِهر نگاه تــــــــو ...

اصلا بگذار امشب فاش از این احتیاج غریب بگویم، نه مُهری می خواهم و نه مِهر نگاهی...

فقط تو را، خودِ تو را می خواهم ای عشق...

سال هاست که بی تو، شب ها سحر نمی شود...

نمی آیی؟؟؟

 

۲۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۱۳
ریحانه خلج ...

سحری دیگر طی شد... حالا خوب حس میکنم چقدر دلم برای مُحرم و نگاه های بوی سیبیِ تو تنگ شده... و چقدر سینه ی غمگینم هوای روضه های سرخ و حنجره های بغض آلود دارد... می دانی اصلا جنس حرف های تو، قلمی پاک می طلبد و دلی روشن... و این روزها که مدام راه می روم و دلشوره های رهایی از خویش بیش از گذشته، دست و پای قلم زمینی ام را بسته دلی نمانده که در روشنایی ها رهایش کنم...نمی دانم چرا قدر که نزدیک می شود دلم بیشتر از همیشه هوای محرمت می کند... راستی چه رابطه ی غریبی است میان شب قدری که، زیارت تو را در تقدیرها می نگارند و دلتنگی های همیشه عاشقانت؟ و این احساس، نگاه ناب توست که مرا تا شب های قدر خواهد کشاند... و این نگاهی است که عطرآگین شده از زمزم خون پاکت... و این شب ها مرا زمزمه هایی است با تو، که عطر بوی سیبش، فضای دلگیر شب های جمعه رمضان را، آرامش می بخشد تا شاید یک سحر از جمعه های روزگار، چشم های عالم روشن شود به آمدن باران...راستی میدانستی سحرهای رمضانت بوی سیب می دهد و ترنم باران دارد؟...

پرتو نور روی تو،

هر نفسی به هر کسی؛

می رسد و نمی رسد، نوبت اتصال من…

 

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۲۳
ریحانه خلج ...

روزهاست نشسته ام روبروی سفره ی بلند ماه رحمت تو

و هر شب چای تلخ می نوشم و سحرهای دلتنگی و افطارهای بی تویی را طی میکنم...

این روزها دلم یک آسمان امید* می خواهد... با اینکه می گویند، تلخی ایام هم میگذرد...

اما آنچه که من منتظرش هستم، گذر تـــــو، از من است...

نه گذر از این ایام تلخ...

 

 

*قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا نقنطوا من رحمة الله إنّ الله یغفرالذنوب جمیعاً إنّه هو الغفور الرحیم؛53/زمر
بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همة‌گناهان را می آمرزد

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۳:۳۹
ریحانه خلج ...

از آن دم که تو ســـــر دادی،

دلــــ ها، بی بها شد از برای دلدادگی...

و چون نیک بنگری، در وادی جنون هیچ دلی، در آسمان سیر نکرد؛

مگر دلی که در آن سودای غم تـــــــو بود...

 

 

کی اعتنا به نیزه و شمشیر می کنیم؟

ما کشته ی توایم، به خنجر چه حاجت است؟

 

بی سر دوباره می گذریم از پل صراط

تا ما بر آن سریم، به این سر چه حاجت است؟

علی رضا قزوه


بهانه نوشت: پست 72 خون نگاره باشد بگویند نامی در میان 72 تن هستی... و 5 بهمن دقیقا روز وعده ی وصل، خوانده شوی به زیارتی برابر با زیارت عشق... همه این نشانه ها،بهانه می شود برای این سحرگاه و برای اینکه بخواهم اعتراف کنم بی قرار تو شدن لیاقت می خواهد و من ندارم... (+) بشنوید...

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۱ ، ۰۳:۴۰
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما