ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

یک بار دیگر ... با گریه در آغوش مهربانی ات زنده شدم...

پیش از آن هم تو بودی و من در درون این همه بودنت، نبض حیاتم را به دست گرفته بودم و با هر نفس، از نام تو، تنها یک واژه در دلم می روئید و با آن تمام ریشه های هستی ام جان می گرفت... قطره قطره خونم در وجودی جریان داشت که بی او رفته بودم از خویش... و شاید امروز دوباره از اعجاز نفسِ مسحایی تو، روحی تبلور یافت و جسمی تولد... روزهاست که روح و جسم، درهم و دلم تنگ است و هنوز هم ... اما سرخوشم که دوباره با نگاه تو، باز آمدم ... که بگویمت اذن بده که تو را در هوای بی هوایی ها بخوانم... دلم از این خفقان وحشت زا و از این سکوت ممتدِ واژه ها گرفته... بشکن مرا که دارم با بغض، نه... با سیلاب اشک ها می نگارمت... نگار من، تمام این روزها که تو بودی و تو بودی و تو بودی ... اما همین یک امشب، به بهانه ی تولدم و همین امشب که عشق تو دارم... ح س ی ن من ... بدان که بی تو دنیا را هم نمی خواهم...

و باز تو می روی و دوباره دلم با تو میرود از خویش...

+به بهانه حرکت تو به سمت او...

 

عشق منی...

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۰۹
ریحانه خلج ...

اردیبهشت، ماه دوست داشتنی من هم از نیمه، که هیچ...

تمام می شود و همچنان من، تو را ندارم...

از این اندوهِ خشک کویر چشم ها، به که باید پناه برد؟

دیریست حرف هایم را می خورم و از غم تو،

نگاهم رو به آسمان است و بغضم لبریز از سکوتی دردآلود...

آه که چقدر خوب است باشی و من بگویم دوستت دارم،

تا نباشی، و من در بی تویی ها، دوستت داشته باشم...

اصلِ دوست داشتن، در حضور تو برجاست...

اما، دوست داشتنت پس از ظهور، چیز دیگریست...

 

۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۲۳
ریحانه خلج ...


تو،

لطیفترین رویایِ آسمانی،

اگر بباری...

و چون باران، طراوت می بخشی،

اگر بیایی...

اما صد افسوس،

که خشک سالی کویرِ وجود،

همچون رنجِ فراقت؛

سالهاست، چون چتری،

مانده، میانِ من و تو...

 

۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۲۳
ریحانه خلج ...

بهار باشد و اردیبهشت، فصل عشق های رنگی و شب های دلتنگی... و شیرین تر از عسل، ناگاه فرو ریزد در نهرِ عاشقانه های آسمانی... و  شور آفرینیِ عشق را؛ در عالم به رخ کهکشان ها بکشند، این ستارهای روشن تمامِ شب هایی که از آنِ توست...

و ماه ببالد که در دلش، ماهی پدیدار شده که، ماهِ رنگین کمانی رویاهای آدم است، و امواج آرزوهایی که هر شب، در دلِ این ماهِ پاک، از آستانه ی دستانِ دعای اهل خاک، پر می کشد به سمت آبی افلاک ...

حالا حساب کن حال مرا که؛ چقدر خوب و رها می شود هر روز، وقتی بخوانم خط به خطِ این حرف های قشنگ را، در گوشه ای از محراب آبی دل، و نجوا کنم با تو ای تنها امیدِ اول و آخر...

و به آوای بلند بخوانمت که ای نورِ هر آنچه تاریکی، و خوبی مطلق و بسیار، من دل بسته ام، به عبادت قلیلی که به کثرت عطای تو و چشم پوشی ات میسر است... پس هستی را، بر من ببخش و چنان مرا لبریز از مهر نابت کن که با آن، بسیار شود تمام اندک های من در طاعتِ تو، و با هر آنچه بی پایان است از چشمه ی جوشان بخشندگیت سیراب کن جان تشنه ام را؛ از نهر عسل این ماهت...

یا ذلجلال

امام صادق علیه السلام فرمودند:در هر روز ماه رجب،در صبح و شام و بعد از نمازها در شب بخوان: «یا من ارجوه لکل خیر...یا من یعطی الکثیر بالقلیل». پس، حضرت محاسن مبارک خود را به دست چپ گرفتند و انگشت سبابه ی دست راست خود را به جانب چپ و راست حرکت می دادند و با انکسار و شکستگی تمام، این دعا را حضرت می خواندند: «یا ذالجلال ...» و دست از ریش مبارک خود بر نداشت تا از آب دیده ی مبارک اش، تر شد...(+)

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۲۹
ریحانه خلج ...

بی تو، چگونه بهار را باور کنم...

و حتی؛ اردیبهشتی که، در راه است...

شاید چرخشِ حیرانِ ثانیه ها و این تجلی رویشِ طبیعت،

و سرگیجه ی مدامِ عقربه های ساعت،

و این دقیقه نگارِ پر از سرعت،

و تمام روزگاری که در طوافِ زمین می گردند...

 حتی، تنها گنجشکِ نغمه خوانِ این ایام،

همه، حکایت از آوایِ شورِ دلِ تنگ ما،

در گوشه ی دستگاهِ دل غمین خلقت است!

اما در من، باور شیدایی بهار،

نه در شکوفه و نه در گل است!

و نه در آوای دل انگیزِ گنجشک پریشان حال...

برای من، تنها جلوه ی خرمیِ هستی

آن سان رخ می نماید که،

تو بیایی...

بشنوید: هذا یوم الجمعه

۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۴۹
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما