مرا بنویس کبوتـــر...
که ز کوی تــو، بی بال گذر نتوان کرد...
مرا بنویس کبوتـــر...
که ز کوی تــو، بی بال گذر نتوان کرد...
وقتی دلم به هر بهانه ای تنگ می شود...
چشم از آتش دلتنگی ها، تَر
و روح پَر می گیرد،
و دل تنگ را جایی جز اوج؛ نهایتِ آرزو نیست...
تــــــو، این روزها نهایت آرزویی و اوج تمنا...
و من مثل کبوتر سرگشته ی حریمت، منتظر اذن به نگاهی...
پنجره ای بگشا به سوی چشم های منتظرم،
هوای دلم،سخت بارانیست!
و از نگاه خیس من،
تا کوی تو رنگین کمانی به وسعت بهشت کشیده اند...
علی با حقّ است و حق با علی هر کجا علی باشد،حق هم آن جاست …1
علی محور و مدار حق است و چنین است که در وادی رسالت حق، رسولش همگان را به ولایتش فراخواند در دیار عاشقانه ها…آنگاه که رفته ها خوانده شدند به بازگشت؛ و نیامده ها را خواندند که بیایید بزم عاشقی برپاست، در آن هنگامه که بر اقیانوس غدیر قامتی افراشته شد که تا ابد به نسل آن قامت، صلای عشق زدند؛ولایت معنای خویش را با نام تــــــو باز یافت علــــــــی …
و با نام بی مانندترین جوانمرد آل طاها رایت سبز رسالت علوی در اعماق دریای ژرف غدیر، عرش و فرش را افلاکی کرد تا در دل غدیر خم،چشمه ساری جاری گشت از سلسله ی نور و هدایتی که آغازش تو بودی و پایانش ظهور منجی موعود…
+پیامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم»که فرمودند:عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ…
وقتی به اوج تلخی ها میرسم و کم می آورم باز هم انتهای جاده تو نشسته ای...
تو که از ازل با من بودی و من تا ابد مدیون نفس کشیدن در هوایت هستم...
کبوتر شدن در هوای تو این روزهای عجیب نیازم بود...
سپاس که باز اذن داده ای به سلامی دوباره...
می آیم تا تمام دلتنگی هایم را با تو بگویم...
و ایمان دارم که اهل کرم سلام را بی جواب نمی گذارند...