در اوج بی نفسی هایی که بی قرار می شوم...
مسیر توست که تنها راه نَفَس می گشاید...
آخرین فرصت برای تنفس باقیست...
دستِ دلِ گرفته ام را بگیر و با خودت ببر...
ببر به آسمانِ هوایی که هرگز نگیرد...
ببر به اجابت انبوه دعا...
چشم مرا،پیاله ی خون جگر کنید
هر وقت تَر نبود به اجبار تَر کنید...
بدکاره ها به نیمه نگاهی عوض شدند
مارا فضیل فرض کنید و نظر کنید
این تحبس الدعا شدن از مرگ بدتر است...
فکری برای این نفس بی اثر کنید
العفو گفتنم که به جایی نمیرسد
ذکر حسین ح س ی ن مرا بیشتر کنید
در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند
پس زودتر امام رضا را خبر کنید...
+عرفه حرم عشق انیس النفوس...