ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ماه خدا» ثبت شده است

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:کسى که ماه رمضان را از روى ایمان و امید پاداش الهى روزه بگیرد خداوند گناه گذشته اش را بیامرزد، و کسى که شب قدر از روى ایمان و امید پاداش الهى نماز بخواند خداوند گناه گذشته اش را بیامرزد...

بگذر از ما...

گذشت خوب است...




مگر نه اینکه لذتی که در عفو است در هیچ انتقامی نیست...
پس بگذر...
مگر نیاموخته ای ما را که بگذرید تا از شما بگذرم...
رحم کنید تا رحم کنم...
حالا باز هم مثل همیشه نوبت توست که بگذری...
آخر در مسلک ما فقط این تو هستی که می بخشی و چشم می پوشی و همواره رحم می کنی...
خودت ما را عادت داده ای به گذشت های مدام از خطاهایمان ...
اصلا خودت آنقدر بخشیدی و عطا کردی و ستار بودنت را به رخمان کشیدی که دیگر باورمان نمی شود که عفو نخواهی کرد...
حالا اگر نبخشی و نگذری که راه ندارد... تازه مدعی هم می شویم که اصل بخشش همین ماه خودت است... ماه مهمانی و ضیافت نورت... همیشه میزبانی؛ اما مهربانی میزبانی این ماهت چیز دیگریست...
کل سال را می نشینیم و منتظریم دعوتنامه ات برسد تا بیایم و باز سر سفره ی رحمتت رزق عمرمان را برداریم و خوان گشوده همیشه ات را نادیده بگیریم که دیروز گذشته ای و امروز هم می گذری و لابد فرداها هم در گذرند از عفو سرشارت...
چون تو همیشه می بخشی؛ ما هم که راه ندارد کوتاه بیاییم و از چنگمان به در رود این همه خوشی مدام... وقتش که بشود می رسیم سر بزنگاه و هر چه باشد با خود می بریم و دست آخر با یک ببخشید خشک و خالی دوباره تو می گذری و باز هم ما چقدر راحت به راههای ناهموارمان ادامه می دهیم...تا برسیم به گرداب نیستی ابدی... اینجا هم دست ما به کرمت برگردانمان... هنوز کار داریم باید بیشتر چاههایش را گود کنیم فعلا ببخش تا...
و اما...
 اگر قرار باشد برسیم سر حساب، چنان مو را از ماست می کشیم و معامله بزرگ راه می اندازیم که برای تو چنین کردم و چنان پس حالا لطف نیست بیا حقمان را بده...
 شب قدر را بخاطر بیاوریم نزدیک است برای همه ما...
 از سر شب تا سحر می نشینیم و کاسه های خالی مان را آنهم از نوع بزرگترینش را انتخاب می کنیم و می گویم خب حساب و کتابش را  ندارم چه کرده ام ...انگار نه انگار که گفته اند به حساب خود برسید پیش از آنکه ...بگذریم ... حالا نفع در این است که ندانیم ...
اول پرش کن و در ضمن یادت نرود خودت وعده داده ای می بخشی... باز هم ببخش تا سال و ماه و هفته و روز و ساعت و ثانیه  دیگر... ما هم قول می دهیم باز بیاییم از گذشتن های تو بی هیچ شرمی بی نهایتش را طلب کنیم...
این است زندگی...
ما هر آنچه می خواهیم انجام دهیم و تو هم بیا برای رضای خودت از ما بگذر...

طلب بخشش

 
اما شب قدر ماه رمضان امسال یک خواهش داریم...

بیا و بخاطر خودت اگر باز گذشتی به حرف ما گوش نده و کمی یا اگر لطف کنی بیشتر...
 آدممان کن همین...

آنوقت از ما آدمها انسانی بساز که برای خالق و خلق مفید باشیم...

از حالا بابت عفو بزرگیت تو را سپاس می گویم ای بزرگترین بخشنده گیتی...

 

۵۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۰ ، ۰۲:۴۱
ریحانه خلج ...

فرق است میان آنکه یارش در بر ... با آنکه دو چشم انتظارش بر در ...

مسافرم
خودم را
به تو می‌سپارم
تا بازگشت
مراقبش باش
تا همیشه..

................................................

نه این‌که می‌آیم
تا به تو برسم
همین‌که می‌آیم
به تو می‌رسم

پایان انتظار و دیدار ... فقط بخوان مرا تا بدانم به حقیقت معرفت...

خوابم یا بیدار؟؟؟

بر خوان تو ...

جز تو مپندار بخواهم ...

لبیک اللهم لبیک ...

تا باران ببارد...

 

اگر دلم همراه گام های زمینی بر هفت دور گردش آسمانی عشق بر مدار مرکز زمین طواف کرد...

در مقابل بیت عرشی زمین و گنبد سبز حضرت نور بر رواق لاجوردی انوارشان به یاد جمله دوستان دست نیاز می گشایم به دعای باران و رزق آسمانی خوبان دوست ...

+ حلال کنید و دعا...که مقصد نور است و شب تاریک دلم مسافر ... 

.

.

.

الهی و ربی من لی غیرک...

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود...

...

 

 

حج: یعنی آهنگ، مقصد یعنی حرکت ...و همه چیز با کندن از خودت، از زندگیت و از همه علقه‌هایت آغاز می‌شود، مگر نه که در شهرت ساکنی؟ سکونت، سکون، حج نفی سکون...
 

چیزی که هدفش خودش است یعنی مرگ...

 

حج: جاری شو! هجرت از ” از خانه خویش ” به ” خانه خدا”،”خانه مُردم”!

دکتر شریعتی

الهی:
 چون به خویش باز آمدم،  تو خود را از من مگیر تا جاری بمانم در تو ...

 

 

۶۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۰ ، ۰۲:۲۴
ریحانه خلج ...

میدانید معجزه چیست؟

اصلا به معجزه در این روزگار اعتقاد دارید؟

من نمی دانم معجزه چیست...

درست از دیروز نمی دانم!!!

همین دیروز که دلم ریخت و نگاه مهربان عالم را در اعجاز بند بند یک دل احساس کردم... فهمیدم معجزات در یک نیمه از روز روشن این روزگار هم می تواند جاری شود...

 کافیست روشن شود دلت به خواندنش در شادی و غم...

من معجزه دیدم؛ معجزه شنیدم معجزه فریاد شد برتمام اندیشه هایم، نه اینکه من خوب باشم خوبی کرده باشم نه!!!

من از اقیانوس سخاوتش پر شدم حتی آنسان که در یادش نبودم...

وقتی حسش کردم و فهمیدم می تواند این روزها هم  معجزه اش اتفاق بیفتد و بر دلهای تاریک نور ببارد و باران...

و او نزدیک است و معجزاتش نزدیکتر...

خیلی نزدیک به ما و نزدیکتری که خدا همیشه آنجاست ...خود خدا ... او که همیشه همه جا هست...

که او به همه از رگ گردن نزدیکتر است و  او در قلبهاست...

دستت که برود به سمت آسمانش...

نه اشتباه گفتم... حتی اگر آغوش هم نگشایی به سویش...

باز هم او بی نهایت می بخشد...

به وسعت بی کران کرامتش...

معجزه را همیشه مصحف مقدسی می دانستم که به رسولش و تنها  به خاصان و مقربان درگاهش ارزانی می داشت...

و دیروز آیات همان مصحف معجزه ای دیگر را به رخم کشید...

حمد و یس معجزه کردند... و اعجاز کلام وحی چیز عجیبی نیست! وقتی سخن او باشد که مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم...

سپیدی کلامش که پایان ناپذیر است معجزه آفرین هم هست...

معجزه ای برای دقایق غمباری که بر دل تاریکم می گذشت و خواندشان التیامی بود بر رنج...

و نورش مرحمی که  از آسمانش رسید و مرحمی بی مانند بر تمام زخمهای ثانیه ها ...

به وسعت آبی بی کران دلهایی بی مانند که دست گشوده بودند به یاری جستن از مه و  مهر و خورشید و نور و هر چه روشنی است...

و نور بارید بر سپهر دلهایشان و  از اوج افلاک و به نظاره نشستن مژده ی بخشایشی که از آسمان رسیده بود...

نمی دانم که گفت، و کدامینشان؟ که هر که راز گوید با یار محرم شود در سلسله اغیار...

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وانکه این کار ندانست در انکار بماند...

و محرمترین یار تمام عالم از عشق، از رمز و راز و از روشنی حتی از من تاریک هم می شنود...

که او شنواترین شنوای عالم است...

یا سامع الدعاء...

تو را حمدی بی پایان سزاست که تو  سریع الرضا هستی...

پس اینک...

اغفر لمن لا یملک الا الدعاء...

ببخش کسی را که جز دعا مالک چیزی نیست...

ببخش که غفران و گذشت شایسته ی توست و بشر دست خالیش پر از مهربانی بی نظیر توست...

باشد گه از سپاسگزاران درگاهت باشیم بر هر دم و بازدم  نفس ، و از حیات جز فنا شدن در تو نجوییم که هر نگاه تو معجزه ایست و تو هر دم معجزه می کنی و دریغ و افسوس ما غافلیم...

الهی :

اسئلک بحقک و قدسک، و اعظم صفاتک، و اسمائک، ان تجعل اوقاتی من الیل و النهار بذرک معموره، و بخدمتک موصوله...

از تو می طلبم به حق ذات مقدست و بزرگترین صفات و نامهایت، که اوقات شب و روزمان را با یادت آباد گردانی و ما را پیوسته در خدمت خویش قرار دهی ...

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۸۹ ، ۲۰:۰۰
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما