ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

سحری دیگر طی شد... حالا خوب حس میکنم چقدر دلم برای مُحرم و نگاه های بوی سیبیِ تو تنگ شده... و چقدر سینه ی غمگینم هوای روضه های سرخ و حنجره های بغض آلود دارد... می دانی اصلا جنس حرف های تو، قلمی پاک می طلبد و دلی روشن... و این روزها که مدام راه می روم و دلشوره های رهایی از خویش بیش از گذشته، دست و پای قلم زمینی ام را بسته دلی نمانده که در روشنایی ها رهایش کنم...نمی دانم چرا قدر که نزدیک می شود دلم بیشتر از همیشه هوای محرمت می کند... راستی چه رابطه ی غریبی است میان شب قدری که، زیارت تو را در تقدیرها می نگارند و دلتنگی های همیشه عاشقانت؟ و این احساس، نگاه ناب توست که مرا تا شب های قدر خواهد کشاند... و این نگاهی است که عطرآگین شده از زمزم خون پاکت... و این شب ها مرا زمزمه هایی است با تو، که عطر بوی سیبش، فضای دلگیر شب های جمعه رمضان را، آرامش می بخشد تا شاید یک سحر از جمعه های روزگار، چشم های عالم روشن شود به آمدن باران...راستی میدانستی سحرهای رمضانت بوی سیب می دهد و ترنم باران دارد؟...

پرتو نور روی تو،

هر نفسی به هر کسی؛

می رسد و نمی رسد، نوبت اتصال من…

 

۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۲۳
ریحانه خلج ...

دلــــــ از من برگیر... بگذار در این بی دلی ها بمیرم...خسته ام ...آنقدرها که ... حالا که روزهاست نیستی من آرزو می کنمت... چه آرزوی محالیست اما... کاش کودکی بودم در آغوش مهرت جان می دادم... دلم میخواهد دیگر نیایم و اینجا قلمی نچرخانم... نیایم حرفی از تو نزنم... نیایم و اصلا دلم می خواهد همین سحر با شب بیاویزم و در مرگ غرق شوم... چقدر متنفرم از این دلخواهی های خودخواهانه ام...اصلا یک حرف هایی سخت دلم را تکان میدهد و عجیب مرا به خویش می آورد...

کربلا، قصه نیست...

تو، قصه نیستی...

دلتنگی های من، قصه نیست...

غصه های دل من، بی تو، قصه نیست...

خرابی دل، این روزها فقط تو را (+) می خواهد و بس...

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۹
ریحانه خلج ...

امشب مهلتی بده، تا حجم سنگین آوارِ زلزله ی دوریت را، از روی دلم بردارم...

و دل تنگم را، در چند واژه خلاصه کنم برای تو...

چگونه ساده و کوتاهتر از این بگویم که، روزهاست غم نادیدن تو را سکوت می کنم؟

و برای ثانیه ثانیه های غریب بی تویی، آه می کشم ...

و برای نگاهت، که پر از بوی سیب بود و برای خودم در کنار تو، دلتنگم...

مرا بخوان به آسمانی که فرشتگان و ملائک دور تا دور طلایی عشق، نجوای سکوتشان بلند است...

خدای دلــــــــ؛ دگر باره بخوان مرا به عشقت،

و به طواف سیبی سرخ، از نگاهِ چشمانت، شیدا و خرابم کن...

 

 

+ فقط تا 15 اسفند مهلت اولین دلانه ها را داری رفیق...

+ دلم تنگ است ...

 

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۵۳
ریحانه خلج ...

ای تمام واژگان عشق، من تــو را فقط سکوت می کنم...

خوش به حالِ خشت خشتِ

حریم تــو...

بابی انت و امی یا ح ی س ن ...

یا حسین...


عکس: قبر امام حسین علیه السلام بعد از برداشتن ضریح…

سـر بـه زانـوی خـیـال تـو هـلـالـی شـده‌ام
آن قـدر مـیـل بـه ابـروی تـو دارم که مپرس
از خـم مـوی تـوام رشـتـهٔ جـان مـیـگـسلد
آن قـدر تـاب ز گـیـسوی تـو دارم که مپرس
محتشم کاشانی

 

۹ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۱ ، ۰۳:۵۰
ریحانه خلج ...

بوی سیب برای من وعده ی عاشقانه ی نگاه توست ...

همین که بر سر سال، وعده تازه میکنی بی استحقاق وجودم کافیست بدانم که نگاهم می کنی...

حتی اگر این از وهم باشد و خیال دلم؛ می دانم این پنج سالی که گذشت،

تــــــــو چون همیشه اهل کرامت بودی و من ...

بماند میان من و تـــــــــو...

 

 

دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست...

حافظ

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۵۱
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما