ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

لیلی من ...

عطر ناب  تو رایحه ای دارد به وسعتِ عرش و فرش...

و از این نسیمی که پیچیده در عالم،فهمیده ام همین روزهاست که،

بوی سیبت یک شهر را مجنون کند...

 

افسران - عطر تو یک شهر را دیوانه خواهد کرد...

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۱ ، ۰۲:۰۸
ریحانه خلج ...

بال می خواهم، برای پریدن و رسیدن...

برای سکوتی که تمنای تسکین درد را، در من فریاد میکشد...

و برای رسیدن به آخرِ جاده ی آرامش؛ تو بمان...

بمان و تکیه گاه خیالم باش...

بمان که، سالهاست در انتظار؛ و بی قرار توام...

تا نیایی مرا قراری نیست...

 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۱ ، ۰۳:۳۱
ریحانه خلج ...

افسران - بـــاران...

 

چتری بر دوش دلتنگی هایت نگیر...

بگذار باران که می بارد، دلت زنده شود به عشق

کسی چه میداند؟ شاید با این باران بیاید...

باران، قطرات درشت صبوری اش را بر پنجره های تکرارِ خاطراتِ تو می کوبد...

و من همچنان سخت، این حجم سنگینِ سکوتت را تجربه می کنم...

اما...این شب ها هم بگذرد، کار دلــــ تمام است...

و شاید شیواترین  ترجمه ی تمام، یعنی عمق بی خبری از تو، در اوج اندوه...

وقتی از تو خبری نیست یعنی؛ تمام!...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۱ ، ۰۲:۰۷
ریحانه خلج ...

گفت: می دانی تپش قلب نشانه ی چیست؟

گفتم: گاهی عشق…

و گاهی او…

تپش، یعنی اعلام زندگی، به عشقت، یعنی هنوز هم زنده ام، تا برای تو بمیرم!

این روزها، بهانه ی قلب های به تپش افتاده؛

عطر سیبی است که پیچیده در هوای پاییز…

مُحرمت نزدیک است…

 

افسران - تیتـــر جنجالی…

+امشب باز هم نگاه تو را دیدم... نگاهت را ازمن مگیر آقا...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۱ ، ۰۴:۱۵
ریحانه خلج ...

افسران - قبول کن که زمانش رسیده برگردی...

پاییز هم از نیمه گذشت، بهار من...

زمستان سرد، در راه است...

اعتراف می کنم سالهاست  منجمد شده ایم در این برهوت دنیای بی تویی...

این داغ استخوان سوز نبودنت و ندیدنت را،

چگونه تاب بیاوریم...

نــ.ـــ.ـه...

بی نگاه تـــــــــو نمی شود...

یک خط در میان هم شده نگاه کن ما را...

 

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۱ ، ۰۱:۲۹
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما