کسی نشانی بهشت را نداشت
و خداوند
مــــادر را آفرید !*
سکوت می کنم در برابر واژگانی که تو را به خاطر می آورد...
و آرزو می کنم خورشید تابان وجود هر بهشت بر گستره ی جانهای خاکی آدمیان تابنده باشد...
تا باران ببارد...
* قلمش طلا...
کسی نشانی بهشت را نداشت
و خداوند
مــــادر را آفرید !*
سکوت می کنم در برابر واژگانی که تو را به خاطر می آورد...
و آرزو می کنم خورشید تابان وجود هر بهشت بر گستره ی جانهای خاکی آدمیان تابنده باشد...
تا باران ببارد...
* قلمش طلا...
این آدم های دیروز خوب و امروز خوبتر را _ فرق است با بی معرفت هایی چون من...
از جنس زمین که باشی؛ میشوی بخشی از همین قماش زمینی....
از همین خاکی هایی که ، انگار دل آسمان تپیده و تو افتاده ای از آن...
هوای خانه ی دلم سخت ابریست... چشم هم در زلالی شوره زده...
باران را هم خیال آمدنی نیست ...
+به مخاطبان خاص (همه ادمهای حقیقی و مجازی این روزگارم...دور یا نزدیک) از دیروز تا فرداها،فراموش نمی شوید...اگر جواب احوالم را پرسیدن سکوت شده این روزها ...
سخت ترین دو راهی…
دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است...
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی...
و گاهی آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که...
میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
راه هایی که همیشه بی پایانند، گاهی به دو راهی هم می رسند...
و دشوار است راه بی پایان را پیمودن، و دشوارتر این که_ این راه برسد به دو راهی...
در دو راهی های سکوتم ، دوباره تو را گم کرده ام...
با حساب من، باز هم این منم که گم شدم نه تو ...
باز هم خودم را گم کردم در سراب؛
به امید آب...
جاده ها هم هرگز منتظرم نماندند و نخواهند ماند...
باید انتخاب کنم راه، را...
یا پیداشوم، یا دوباره خودم را در تو گم کنم...
باور کن که انتخاب دشوار است و من، به دوباره خواستن تو می اندیشم...
نه بیشتر و نه کمتر...
تو که باشی ؛ تویی که، مرا داشته باشی...
همه چیز باز از آن من است...
پس مرا در دو راهی مگذار...
گاهی پرنده هم سقوط میکند…
راز پرواز را به خاطر بسپار…
چشم من؛
قاب عکس تـــوست...
و اشکهایی که در قاب تو؛
هر شب جاری میکنم، تنها گواه من است....
می دانی بغض حسابش از اشک جدا شده...
اشک، رسواگر ثانیه ای است و بغض را فقط برای دقایقی افشا می کند...
و بدان_ اشک ها، راز دارانِ بغض همیشگی هستند...
و من همیشه بغضم، بی تــــــــــــــو...
و شاید؛ گاهی هم _ اشک...
در خلوتم...
+دلم برای روزهای پرواز تنگ است...
امام حسین علیه السلام:
مَن اَحَبَّکَ نَهاکَ وَ مَن اَبغَضَکَ اَغراکَ
کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.
سکوت می کنم میان این همه بغض ...
میان این همه درد...
شکستنی در کار نیست!
بگذار خاموش بمانم...
تو بگویی و من بشنوم!