ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۱۲۷ مطلب با موضوع «سکوت نگاره» ثبت شده است

در این شبِ ظلمانیِ پیکار... با این همه مصائبِ خونبار...

تا نیایی، کی شوند بیدار؟ یک دنیا گرگِ خفته و خونخوار...

 

شاعر نیستم تا تو را، بسرایم اما...

این روزها که با خون، مشقِ عشق در دمشق می نگارند...

این روزها که هر نسیم از عطرِ رایتی بر فراز گنبد؛ خبر می آورد...

و این دست و چشم ها که تو را در انتظارند...

و خون های سرخ، که بر کرانه های جاودانگی ندا سر می دهد...

همه تو را می خوانند،

تا طلوع صبحِ آمدنت را، به افق عاشقی،

از مناره های سپیده ی سحر، اذان دهند به شیدایی...

و به گوش آفتابِ رویت برسانند که...

دلدار ما بیا، دنیایِ ما ابریست...

نوای باران(+)

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۰۴:۱۵
ریحانه خلج ...

بال و پری نیست مرا...

دست نگیری، سخت فرو خواهم افتاد...

طوماری بلند، از حدیث فراقش در دل دارم،

که فقط برای تو نگاشته ام...

کلمات نابی هست که،

فقط برای تو، می توان نوشت...

و حرف هایی هست که، فقط با تو می توان گفت...

پرنده ی دلتنگِ آسمانت را،

باز نغمه ی تنهایی ها و اندوه روزگار؛ در خویش بلعیده است...

در فراز نگاهش کن، که در فرود هم؛

تنها تو راز دار و بینایی...

 

پرنده...

 

+ ...ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنّهُ بِکُلِّ شَىْء بَصِیرٌ ...ملک/19
این پرندگان را در آسمان جز خداى رحمان نگه نمى دارد، او نسبت به همه چیز بینا است...

 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۲۰
ریحانه خلج ...

چندی پیش در هوای غریبی دل تنهایم از تنهایی های تو به تنگ امده، و نوشته بودمت همه او (+)

او = خدا
او = تنهاترین
او = عشق
او = یک دوست
او = من، بی تو
او = کسی که باید باشد و نیست…
او = نیست…
پس هر اویی نباشد،

بسته به اولویت دل و دلتنگی هایت؛ یعنی  تو تنهایی …
او سالهاست تنها میان تن هاست…

و من، روزگاریست یکی از همین تن هایم…

تنهایی یعنی منِ بی او…

همین ...

و وقتی در دایره ی بی نهایتِ دلتنگی های عالم، باز هم کم می آورم ...

دست بر قلمِ تشنه ی حرف ها و کلماتی، می برم که او را ترجمانی دگر باشد...

پناه می برم به آسمانِ دلی که از آن جنون می بارد...

و اینک که صفحه ی غربت دلم، لبریز از حروف مقطعه ی حضورِ توست ...

و اشک مهمان چشمان و گونه های عطش آلودم؛ سرخ از حُرم نفسگیر نبودنت...

و کویر جان خسته ام خیس از عباراتی که تو در آن نمی گنجی...

حالا می نویسمت؛ همه تو...

تو = همه عشق...

تو = جانِ جنون هر مجنون...

تو = فصل بودن ها...

تو = پایان هر سختی.

تو = التیام زخم...

تو = آرامش...

تو = پایان غربت دل...

تو = پایان فریادِ بی نهایت و انتهای بغض، اشک...

تو = پایان هر سه نقطه ...

 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۴۲
ریحانه خلج ...

هر شام که از فراقش می گذرد...

نگاه تو، تنها ستاره ی دوریست که به شب های تارم لبخند میزند...

و من با ستاره ی امید و یقین به تــــــو؛ بی هیچ شک و بیمی؛

هر روز،به سوی طلوع نورت،1 چشم های خیسم را میدوزم،

و می دانم خوانده ای، تا دوباره احیایم کنی...

می دانی، وقتی هر صبح...

تنِ غفلت زده از خواب2 روزگار را، از رختخواب اندوه های دنیا بیرون میکشم

و به سینه ی سجاده ی مهرت می سپارم، ایمان دارم به نگاهت؟ای همه بود و نبود،

میدانی هنوز از آن روز الست که جام مِی عشقت را بلی3 دادم منتظرم...

منتظر و مشتاق نگاه تو؛

تا از ورای آسمانِ غمگین دلم،

هر سپیده به بزم آرامش4بخوانیم ...

و من هر صبح، یک مشت نور مهمانت شوم،

تا روزی کـه بر سر وعده گـــاهِ عشقی جـاودانه،

و در آن صبح موعود5 ،دوباره از نو؛ در آغوشت زنده شوم...

 

سجده...

 

1. اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...خدا نور آسمانها و زمین است... سوره نور/35

2. الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون... خداوند نفوس را در حین موت، و آن که نمرده است، در حین خواب، به تمام و کمال دریافت می کند، پس آن کس را که مقرر شده است بمیرد نگه می دارد و دیگری را تا مدت معینی باز می فرستد. سوره زمر/42

3. أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى... آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا ...سوره  اعراف/172

4. أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ...آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد...سوره رعد/28

5. مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ... وعده آنها صبحگاه است آیا صبح نزدیک نیست ...سوره هود/81

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۲۲
ریحانه خلج ...

 این روایت تلخ را، از وقتی فهمیده ام که،

لیلی قصه ی جنون تنهایی ات شده ام...

فهمیده ام شب ها و خلوتم با تنهایی...

بی تـــــو...

یک رازِ بلند، از بی نهایتِ اندوه است...

و هر سحر که من و تنهایی هایم، تـــو را می خوانیم به شیدایی...

دیگر، ما را ترس از انبوه غم و وَهم گریز از خویش نیست...

من و تنهایی، سالهاست با هم زیستنی جاودانه داریم...

و اینک،

هر سحر در حضور تو...

عشق را ترجمه می کنیم...

 

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۰۶
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما