ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

مگر سر امام عشق را برنیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی ؟ کار از کار گذشته است... قرن هاست که کار ازکار گذشته است ... اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو باز می گوید:‌کلّ ارض کربلا و کلّ یوم عاشورا. یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ. یعنی هر جا که پیکر صد پاره تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت. و هر گاه که عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست؛باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره. و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ ، یعنی همین...سید مرتضی آوینی

... فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ /بقره 115

پس به هر سو رو کنید،همان جا وجه خداست...

یک کربلا راه است، تا رسیدن به خدا... و عاشورا ی ح س ی ن سند اثباتِ این دیدار...

 

بعد از تو ما در کربلا زاده شدیم...1

اما به کدامین واژه می توان عاشورای کربلایت را تفسیر کرد؟

عاشورا را دیدن و گام در کربلا نهادن دشوار است...

و از آن دشوارتر، وداعی که چشم آسمان و زمین را به خون می نشاند...

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر،

سلام بر آن مظلومِ بى یاور...2

 

1. کلّ ارض کربلا و کلّ یوم عاشورا/ 2. زیارت ناحیه مقدسه

 

 

 

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۱ ، ۰۴:۳۴
ریحانه خلج ...
وقتی کل یوم عاشوراست...
 و ما همچنان در زمین کربلایت،
به کدامین تقویم می توان استناد کرد که...
هر سال دهم محرم عاشورایت تمام می شود؟


 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۱ ، ۰۳:۱۴
ریحانه خلج ...
دنیا را خاموشی فرا گرفته... گویی زمین و زمان، زیر و رو شده...
دیگر کسی به دنبال رفع عطش نیست...
از وقتی سرِ سالارِ کاراون عشق، بر سرِ نیزه، قرآن می خواند...
و  شیرخواره در گهواره خاکی اش آرام گرفته...
و آسمان را غبارِ خاکستری آتش خیمه ها پوشانده همه سکوت کرده اند...
دیگر از پاهای تاول زده و موهای پریشانشان و از اعضای قطعه قطعه شده ی بی سَرِ سردارن عشق مپرس...
از تشنگی مپرس که، حُرم داغِ دردی بر سینه ی زمین تفتیده، سنگینی می کند؛ که با هیچ آبی خُنَک نمی شود...
و کودکان گریانِ یتیم، در میان روضه ی جانسوز اسیران غریب...
همه تـــــــــــو را می خوانند...
ببار باران، که دنیا را عطشی بی پایان فرا گرفته است...

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۸
ریحانه خلج ...
افسران - امان از دل غریبت خاتون...

اگر ح س ی ن برای تو، همیشه ترین عشقِ بی تکرار باشد،
 
ایمان بیاور که، همان یکبار عاشق شدن کافیست...

 همه ی عمر اگر بی اویی ، غریبانه زیسته ای...

غریبی یعنی بی ح س ی ن در اسارتِ تن  ماندن...

یک عمر زیستن بی ح س ی ن شام غریبان بی پایان است...

یک شام برای غریبی ات سوختن کم است ح س ی ن ...

غربت یعنی شام غریبانی که، کاروان عشق سفرِ شام را، در پی ســـری بر نــــــی آغاز کرد...

امان از دل غریبت خاتون...

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۱ ، ۱۹:۰۸
ریحانه خلج ...
این نه عاشوراست که، محشر برپاست...

دلـــــــــ بر سَـــــــــرِ نی می برند...

مکن ای صبح طلوع...

 
افسران - مگر از این فاش تر هم می توان گفت؟...
+ برخیز که شور محشر آمد....

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۱ ، ۲۲:۳۵
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما