ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:کسى که ماه رمضان را از روى ایمان و امید پاداش الهى روزه بگیرد خداوند گناه گذشته اش را بیامرزد، و کسى که شب قدر از روى ایمان و امید پاداش الهى نماز بخواند خداوند گناه گذشته اش را بیامرزد...

بگذر از ما...

گذشت خوب است...




مگر نه اینکه لذتی که در عفو است در هیچ انتقامی نیست...
پس بگذر...
مگر نیاموخته ای ما را که بگذرید تا از شما بگذرم...
رحم کنید تا رحم کنم...
حالا باز هم مثل همیشه نوبت توست که بگذری...
آخر در مسلک ما فقط این تو هستی که می بخشی و چشم می پوشی و همواره رحم می کنی...
خودت ما را عادت داده ای به گذشت های مدام از خطاهایمان ...
اصلا خودت آنقدر بخشیدی و عطا کردی و ستار بودنت را به رخمان کشیدی که دیگر باورمان نمی شود که عفو نخواهی کرد...
حالا اگر نبخشی و نگذری که راه ندارد... تازه مدعی هم می شویم که اصل بخشش همین ماه خودت است... ماه مهمانی و ضیافت نورت... همیشه میزبانی؛ اما مهربانی میزبانی این ماهت چیز دیگریست...
کل سال را می نشینیم و منتظریم دعوتنامه ات برسد تا بیایم و باز سر سفره ی رحمتت رزق عمرمان را برداریم و خوان گشوده همیشه ات را نادیده بگیریم که دیروز گذشته ای و امروز هم می گذری و لابد فرداها هم در گذرند از عفو سرشارت...
چون تو همیشه می بخشی؛ ما هم که راه ندارد کوتاه بیاییم و از چنگمان به در رود این همه خوشی مدام... وقتش که بشود می رسیم سر بزنگاه و هر چه باشد با خود می بریم و دست آخر با یک ببخشید خشک و خالی دوباره تو می گذری و باز هم ما چقدر راحت به راههای ناهموارمان ادامه می دهیم...تا برسیم به گرداب نیستی ابدی... اینجا هم دست ما به کرمت برگردانمان... هنوز کار داریم باید بیشتر چاههایش را گود کنیم فعلا ببخش تا...
و اما...
 اگر قرار باشد برسیم سر حساب، چنان مو را از ماست می کشیم و معامله بزرگ راه می اندازیم که برای تو چنین کردم و چنان پس حالا لطف نیست بیا حقمان را بده...
 شب قدر را بخاطر بیاوریم نزدیک است برای همه ما...
 از سر شب تا سحر می نشینیم و کاسه های خالی مان را آنهم از نوع بزرگترینش را انتخاب می کنیم و می گویم خب حساب و کتابش را  ندارم چه کرده ام ...انگار نه انگار که گفته اند به حساب خود برسید پیش از آنکه ...بگذریم ... حالا نفع در این است که ندانیم ...
اول پرش کن و در ضمن یادت نرود خودت وعده داده ای می بخشی... باز هم ببخش تا سال و ماه و هفته و روز و ساعت و ثانیه  دیگر... ما هم قول می دهیم باز بیاییم از گذشتن های تو بی هیچ شرمی بی نهایتش را طلب کنیم...
این است زندگی...
ما هر آنچه می خواهیم انجام دهیم و تو هم بیا برای رضای خودت از ما بگذر...

طلب بخشش

 
اما شب قدر ماه رمضان امسال یک خواهش داریم...

بیا و بخاطر خودت اگر باز گذشتی به حرف ما گوش نده و کمی یا اگر لطف کنی بیشتر...
 آدممان کن همین...

آنوقت از ما آدمها انسانی بساز که برای خالق و خلق مفید باشیم...

از حالا بابت عفو بزرگیت تو را سپاس می گویم ای بزرگترین بخشنده گیتی...

 

۵۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۰ ، ۰۲:۴۱
ریحانه خلج ...

تیرهایی که در جان من می رود...

 

نه مرا می کشد...

 

نه مرا از پا در می آورد...

 

فقط خیال استقامت می دهد و ندای افتادن!

اما باران وقتی ببارد تیرهای انتقام  شعله ی خشم نیست طوفان سرد تمام داغ هاست...

به قول خوبان تمام شد متن عاشقی رسانه ای مختارنامه... اما حکایت عاشقی را پایان نیست...

من حسین نگار نیستم... اما این روزها حسین علیه السلام مثل سه سال محرم که فقط دیدمش بی هیچ معرفتی... می آید و به رسم جوانمردی اش خانه ی ویران مرا آباد می کند...

 

ترنج را رنج نادیدن تو دشوار است یا ایها العزیز...

اما بیاد غربت دل غریب مادر را صدا زدن چیز دیگریست... شوریدگی را به آزمون و ابتلا می دهند و من خامتر از فتح آزمون بلند صبوری خواهرت هستم... کنار تل سودا زده ای بودم که نامت را به اذن خورشید نگاه مادرت بردم...

حالا که برمی گردم و به تمام دقایق بی معرفتی های محض در کنارت بودن غبطه می خورم دیگر مجالی نیست که بگویمت اسرار آمدنم فقط حس خالی دوست داشتن بود و دیگر هیچ...

کجاست زنده دلی که بگویم دل مرده را به کلافی بستم که در آن بازار خریدارش نگاهی شد که خرید تا اینکه دل نشکند... که هیچ صرفه در خریدن این کالا نبود مگر شرمنده کردن دلی نالایق از بهر دوست...

 

 

کربلا رفته غمی دارد به وسعت دل کربلا ندیده ی در انتظار اما...
خوشا به حال آنکه نرفته ...
تیر هنوز در چله دارد...

کمان قد را خم می کند تا تیر رها شود...

اگر رها شد خدا کند قلب را بدرد...

 

 

 

۳۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۰ ، ۰۲:۱۱
ریحانه خلج ...

شب زیارت حضرت عشق است ما را به

نور

خوانده اند...

این روزها، دست و دل جز به عشق نمی رود...

دستم هنوز بوی گلاب می دهد...

اما

دلم آیه ی صبر می خواهد ...




چه دشوارست پیمودن به هجران تو منزلها . . .

تا باران ببارد...


+ نوشته...

آیه ی 153 سوره ی بقره (ان الله مع الصابرین)
.
آیه ی 10 سوره ی زمر (اجر هم بغیر الحساب)
.
آیه ی 12 سوره ی انسان (جنّه و حریرا)
.
آیه ی 146 سوره ی آل عمران (والله یحب الصابرین)
.
.
.
ما را صبوری بیاموز ای شکیباترین...

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۱:۵۷
ریحانه خلج ...

بسم رب الحسین...

برای خاطرم غم آفریدند...

طفیل چشم ما نم آفریدند...

کف خاکی که بر بادش توان داد...

به خون ، گل کرده آدم آفریدند...

وداع غنچه را گل نام کردند...

طرب را ماتم غم آفریدند...

جهان خونریز بنیاد است هشدار...

سر سال از محرم آفریدند...

 

 

 صدای قلبت هنوز می آید مادرم ...

+

نوشتی...

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فاصبر صبراً جمیلا
صدق الله العلی العظیم

و...

بی گمان آن که آغازش از آسمان ها ست 

هرگز

در زمین به پایان نمی رسد...

 

شب آخر هستی خاکیش بر بالین آسمانیش ... در فتح خون سید مرتضی آوینی نگاشته بود...

هر کسی را عاشورا و کربلایی است...

پس بنگر در روز عاشورایت حسینی می شوی...

 

بابی انت و امی و نفسی... یا ابا عبدالله الحسین  علیه السلام...

 

مادرم... دلم... روضه حسین علیه السلام... حرم انیس النفوس... عالمی به فدای حسین علیه السلام...

 

و باقی خداست که می ماند ...

 

کل من علیها فان...

 فاتحه ی دل ...

+ بی کران سپاس از همدلی بزرگواران همیشه دوست ...

معبود آسمان و زمین پناه و حافظتان...

برسان باده که غم روی نمود ای ساقی...

تا باران ببارد...


 

 

 

 

۴۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۰۰
ریحانه خلج ...
 
از دکتر الهی قمشه ای ، این روح لطیف و آرام شنیدم که میگفت :

خداوند نور است برای آنانکه در ظلمتند ،

و در چهره ی انسانست  برای آنانکه در نورند . . .

الله نور السموات...

و تو تنها نور مطلقی، حتی آنسان که تجلی کردی بر موسی در طور هم نور بودی تو تا همیشه نوری  و هر آنکس تو را شناخت به اندازه معرفت خویش از نورت بهره خواهد برد و هر آنکه تو را نشناخت در تیرگی ها گم گشت...

هنوز در این اندیشه ام که تا رسیدن به تو فاصله ای است به اندازه ی یک حرف یا یک نوشته یا...

نه حرفم را پس میگیرم... تا تو فاصله ای نیست، این مائیم که فرصت رسیدن را قدر نمی دانیم... هر جا که نورت تجلی کند تو آنجایی ... و مگر نه اینست که تو نور آسمانها و زمینی؟

و همه آفاق در نور تو غرقند؟ هرجا رنج و اندوهیست تو آنجایی هر جا ندایی تو را بخواند تو شنوایی...

دکتر شریعتی چه زیبا از وجود نا آرام آدمی سخن گفته که:

رنج ها و دردها انسان های متعالی را متعالی تر و آدم ها را متلاشی می کند!!!...

پس برای رهایی از زوال باید انسانیت را در وجودمان تعالی بخشیم به نور تو...

اگر اندوه باعث تعالی ماست الهی آن ده که آن به...

 دکتر چنین دعا می کند...

 خدایا رنج های عزیز و بزرگ و حیرت های جانکاه عظیم را برجان من بریز...

وقتی نصیبمان از این رنج رسیدن به نور تو و تجلی در تمامی خوبیهاست چرا مشتاق اندوه نباشیم؟

 
انی اُحبّ اَن اَراک قتیلا  . . .

 

الهی در این نور بارانت...

یکی را پر نور می کنی، از نور او آسمان و زمین را روشن می کنی!

ولی جلوی پایش را نمی تواند ببیند و زمین می خورد!

...

به یکی علم می بخشی ... نمره را به دیگری می دهی!

گناه را آهنگر می کند ... به نیت اشتباه! یا گناه نکرده ای مسگر را بر دار می کنی!

نقشه ی گنج را به دست یکی میدهی ... خود گنج را به دیگری!

 این ها همه برای دنیاست و ما خواهان دنیای دیگریم...

 

زبان عشق را فقط عاشقان می شناسند و بس...

الهی به وسعت نور بی پایانت ما را به سمت باران روشن وجودت ببر تا در تشعشع انوار قدسی ات جز تو را نجویم و به جز از راه پر مهرت نپوییم و زبان ما را  لسان گویای معرفت به خویش قرار ده که این از دنیا ما را بس که زیر نگاه عاشقانه ی تو آرام بگیریم...

 

 

 

 


 

 

 

۴۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۰ ، ۱۶:۲۸
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما