ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۵۹ مطلب با موضوع «مهر نگاره» ثبت شده است

صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا


دلتنگیم برای تو،  رنگین کمانی هزار رنگ است...

و تمام روزهایم بی تــــــو

پس از باران...

 

 

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۱ ، ۰۲:۱۰
ریحانه خلج ...
http://fekrat.ir/wp-content/uploads/2011/08/harame-ali.jpg

برای نوشتن از تو واژه و حرف تا بی نهایت دارم... اما وعده ی ما بماند برای روز آمدنش...
خط خطی می کنم تا به تو برسم... انتهای هر خطم باز هم ... نقطه می شود بی تو...
فقط یک خط ساده و سیاه و سفید... با هزاران ... نقطه ...
 تو را چقدر کوتاه می توان تفسیر کرد،
 ای بلندترین خط عشق...

تا تو دویدن دانم ...اما؛ با این دویدن _ به تو رسیدن آیا توانم؟؟؟

+خوب میدانی همه چیز از تو شروع شد و بلندترین خط عشق را آغاز بودی ...
ساده تر از این نمی توان گفت که دلتنگ توام...

 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۰ ، ۰۱:۱۶
ریحانه خلج ...

از انجماد زمین می‏رهانی‏م بانو... به سمت آینه‏ ها می‏کشانی‏م بانو!

دلم به پنجره‏ هایت دخیل می‏بندد... شبی که منتظر مهربانی‏م بانو!

 

http://www.radiomaaref.ir/_uploads/4images/data/media/2/h_masoomeh_sh_88.jpg

 

وقتی در هوایت غرق می شوم اصلا دلم نمی خواهد از هوای تو بیرون بیایم اما گاهی نمی شود...مثل همین  جمعه غروب، که آمدم کنارت و دوست داشتم بمانم و باز هم نشد... این روزها، اصلا فرصت خلوت کردن با تو را ندارم ...خیلی دلم می خواست یک روز فقط یک روز، از آن روزهای بی دغدغه ام باز می گشت تا راحت بیایم و بنشینم و با تو حرفهای دلم را بگویم... اما چه می توان کرد؟ باز هم تنها آمدم و پر از خیال و با اینکه تشنه ی  حرف زدنم با تو؛ بی اینکه جرعه نوشی کنم_ نشستم و مات ستونهای بلند خانه ات شدم و دوباره سکــــــــوت...اصلا انگار زبانم بند میاید، وقتی قرار است کم با تو سخن بگویم ، آن هم با این همه حرف_به هیچ مطلق میرسم... خسته ام بانو، خیلی خسته تر از آنکه بتوانم بی مستی رویت و بی دفع خماری، بشوم آنی که همیشه بودم... همان من سابق... بانوی دلم؛ سبک نیستم این روزها _ درد دارد تمام دقایق و نفس هایی که می کشم بی تو... گرچه همه لبخندهایم را، به شادمانیم تعبیر می کنند و آرامش ظاهرم را می نگرند ...اما تو خوب میدانی چه غوغایی در کشتی طوفان زده ی جانم بر پاست... حرفهایست که اگر اذن دهی بماند بین من تـــــــــــو... آمده بودم بگویمت خوش مهربانی هستی بانو... طایفه مهربانتان را عشق است... خواهر رئوف که باشی باید کریمه شوی؛ که جز این روا نیست بانوی دلم... روزی که می گفتند کاروانت رهسپار قم میشود رسم مهمان داری ندانستم و در جوار خورشیدی بودم که تو رنج سفر و غربت را به شوق دیدار او تا دیارم طی کرده بودی... امروز هم روز پر گشودن توست_ مهمان 17 روزه شهرم... و من اما، باز هم دارم می روم... مسافر دیاری می شوم که با خلوت خاموش و روشن تمام صحنهایش انسی دارم عجیب... اما این بار... تو خوب میدانی مثل تمام رفتن هایم نیست...

در جوار امام الرئوف دست چین کرده ام_ تمام حرف ها و درد دل ها را ...می خواهم در کولبارم مهرتان را، ببرم و سلامی از جنس دلتنگی هایتان_ تا عرضه دارم بر امامی سرشار از مهربانی ها... دعا کنید اذن دهد؛ به شکستن... شکستن دلـــــــــ و قفل های بسته...


 
http://aflakian1.persiangig.com/ax%20mazhab/r6.BMP

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا
المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُ جَّّتکَ
عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً
مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِ فَ ه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ
عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ ...

یا علی...
۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۰ ، ۰۱:۴۱
ریحانه خلج ...

در نظر بازی ما بی خبران حیرانند...

 

 

می دانم که می داند برای او می نویسم...!؟

"سلول سلول وجودِ تنهایم برایت دل تنگ شده..."

می دانی!؟

 

سرگشته را، جز طلوع مشرقی امید به دیدارِ تو تمنایی نیست؟؟؟

 

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۴۰
ریحانه خلج ...
من گدازاده و او نسل به نسلش سلطان...

http://www.radsms.com/wp-content/uploads/2010/10/Emam-Reza02.jpg

هر گاه نسیم بهشت هشتم می وزد، شاخسار بلند دل در آسمان اوج می گیرد...

و ساقه های تلخی و اندوها می شکند...

و ریشه تمام غم ها می خشکد...

الهی این نسیم را مگیر از ما...

تا باران ببارد...

یا علی...

 

 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۰ ، ۱۵:۴۷
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما