ترنج

ترنج

بسم رب الحسین...
قال الله تعالی: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»
از خویش رها شو و با عشق درآمیز،
و چون به میقاتِ ماه "مُحرَم" وارد شدی،
اِحرام بربند که مُحرِمی!
گرد "عاشورایش" بسیار طواف کن،
و چون در کوی معرفتش بیتوته کردی،
بسیار خدا را بخوان،
تا تو را به وادی جنون کربلا راه دهند..
و چون به کربلا رسیدی، تا ابد وقوف کن!
و با اشک های روان بگو:
لبیک یا حسین...
تا بر کشته اشک های روان مَحرمِ اسرار شوی...

این تناقض تا ابد شیرین ترین مرثیه است: سرترین آقای دنیا را خدا بی سر گذاشت!

کد آهنگ

طبقه بندی موضوعی

۲۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

سلام بر تو بانو...

 تمام دلم در تو خلاصه شود باز کم است...


اینجا تمام حرفهای دل را می توان واگویه کرد...


خانه کریمه جاییست همچون بهشت...

 و شهر من را مردمانیست با دلهایی از جنس کویر...

که با کرامت تو کویر دلشان روزگاریست که دریاست...

 

 

۳۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۰ ، ۱۹:۱۴
ریحانه خلج ...

خوب نگاهش کن این همان است؟
همان که تو را فرود آورد؟؟؟
 



بنگر، دستان سپیدپوشت چگونه آلوده شد به زمین...

و آنگاه که خدا پرسید:

می خورید یا می برید؟

این من سیری ناپذیر بودم که بی اندیشه پاسخ دادم:

می خورم!

آنگاه چه می دانستم لذتها را می برند و

حسرتها را می خورند...

چنین بود سرنوشت هبوطم...

اما تو بگو...

این سیب دلت بود که تو را فرود آورد،

یا حسرت خوردن؛ بر هر آنچه در اندیشه اش غیر از او بود، که چنین تجلی کرد؟؟؟


در این وادی شوریده ماییم...

۲۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۰ ، ۱۱:۱۴
ریحانه خلج ...

حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین...

"علی انسانی"

 

 

 

یادم نمیرود که تو بودی و دل گویی های تمام روز های خستگی ام...

اما نمی شود... دیگر نمی شود سگوت نگاری نگاهم را با تو قسمت کنم...

حتی آنقدر حجم سنگینی دارد این بیقراری هایم این روزها که فکر می کنم که...

رها کنم... بگذار این را دیگر نگویم...

در دلم بماند بین من و تو ...

 

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۰ ، ۲۲:۵۳
ریحانه خلج ...
از امشب کم توقع شده ام...
 
آرزویم کم حرف است و یک کلمه ی کوچک...

هیچ نمیخواهم جز گفتن از "تو"...


http://b.aroon.ir/archive/nimage/anaar.jpg


  اینجا آغاز و مجالی برای سکوت نگاری هاست...

  قلم گاه اندک می نگارد از حکایت دل ...

و گاه قراری کرده ام تا در دریای دلی کویری غرقه شوم...

تا شاید راهی گشوده شود، به باران...
۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۰ ، ۰۳:۳۷
ریحانه خلج ...
پادشاه فصلها پاییز...

http://smto.ir/wp-content/uploads/2009/09/websaz-autumn.jpg


همیشه با اینکه در  بهار آمده ام، عاشق سکوت مبهم پاییز بوده ام...
 عاشق باران های گاه و بی گاهش و ابری مدام آسمانش، که دلم را به بارانی شدن دلخوش می کند...
عاشق فصل برگریز هستم، با دنیایی از ناگفته های رنگارنگ و سطوری که هر بار نگاشتم،
 از برای دلداری بود و شاید دلبری که...

 دل از ما برد و روی از ما نهان کرد...
خدا را با که این بازی توان کرد...


قبول حرف دلم را قشنگ نمی زنم؛ اما فقط بدان حرف دل را نزنی گنجشک دل، در سینه می میرد...
و شاید هم...
هر صبح قصه ی عشق هم  تکراریست
و صبح؛ همان ماجرای ساده ایست که با دمیدن نور می آید ...
  و گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند...
از حرف های دل من تا نگاه تو ادراک دیده هایی نگران فاصله هست...
 و بیش آن واژه ای نیست برای گفتنش...
باید یک ساعت بنشینم و تفسیر کنم همین جمله ام را تا بدانی اینگونه نوشتمش که دلم گفت؛بنگار...
بخواهم ساده تر بنویسم خیلی بیش از این ها سخن پر پرواز می گیرد...
 و به اوج رفتن کلام، کار دل را مشکل می کند...
آن هم ،برای چون منی که بی بال و پرم، دشوار می شود حرفی بزنم که دل نگوید...
چه حرف سبز بهار و آبی باران باشد... چه حرف سرخی و الوان پاییز دل...
حرفی بزن ...دلم، تو بگو چرا اینقدر فلسفه می نگاری؟
 یادم نرفته که برایم گفتی، این تکه از من می شود همه او ...
 و این قطعه اش هم، تویی که همیشه در من مستتر هستی...
 با این تفسیر؛ چقدر حرف در همین چند خط داری که نزده ای...

  هر جا که دل برود من نمی توانم نروم در پی اش...
اما تو ...
نمی دانی که پنهان شده ای در دل و...
 از دلم بی خبری...
 تمام دلم دارد حرف می شود  وقتی که نیستی...
 
تمام دلم تویی...
 
http://up.p30parsi.com/out.php/i31398_1.jpg

...ساده ترین واژه می شود همین...

 

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۰ ، ۰۹:۱۸
ریحانه خلج ...
دریافت کد گوشه نما دریافت کد گوشه نما